سیاهکل: رد تئوری بقا -رضا امانی‌فر

 

از ۱۹ بهمن سال ۱۳۴۹ تا کنون بیش از نیم قرن می‌گذرد. هنوز نبض حب و بغض‌هایی را ایجاد می‌کند. هنوز عده‌ای آن را یکی از نقاط عطف مبارزات مردم ایران در دوران پهلوی دوم می‌دانند. هنوز عده‌ای با بغض آن را تخطئه می‌کنند

و رسانه‌هایشان آن را شکست می‌دانند (رجوع کنید به سیاهکل؛ شکستی که حماسه شد از BBC).

ولی هرچه بود، بایستی در بستر اجتماعی و سیاسی آن سال‌ها تحلیل شود. چه انقلاب سال ۵۷ را مذموم بدانیم و چه لازم، اتفاقی که در ۱۹ بهمن ۴۹ افتاد، جریانی را ایجاد کرد که منتهی به این انقلاب شد.

بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ اختناق همه جا را فرا گرفت. قلم‌ها شکسته شد. صداها خفه شد، سکوت حکمفرما شد و… در این میان احزاب و گروه‌های مبارز به عافیت خویش روی آوردند. احزابی که خود را پیشرو توده‌ها می‌دانستند، در این عافیت‌اندیشی سخن از کار سیاسی پیش کشیدند؛ که البته سیاسی‌کاری بود. عده دیگری سخن از فعالیت در چارچوب قانون اساسی می‌راندند و دیگرانی که حتی زندان نیز در پیشینه خود داشتند، به مسالمت توصیه می‌کردند. ولی آنچه بود و ادامه می‌یافت، دیکاتوری و خفقان و تاریکی بود. همان که اخوان ثالث توصیف می‌کند:

نفس‌ها ابر، دل‌ها خسته و غمگین

درختان اسکلت‌های بلور آجین

زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه

غبارآلوده مهر و ماه

 

زمستان است.

 

از مخالفان شاه هم که بگذریم، دیگران نیز دهه سی و چهل را سال‌های افول احزاب و جریان‌های سیاسی می‌دانند. دورانی که حکومت شاه از فراز و فرودهای دهه بیست عبور کرده است. دورانی که شاه نه تنها یکه‌تاز قدرت در ایران که قدرقدرت منطقه می‌نمود. در چنین شرایطی معادله هزینه-فایده رهنمود فعالیت سیاسی مدعیان مبارزه بود. در واقع، «تئوری بقا» چارچوب فکری و عملی احزاب، گروه‌ها و افراد مختلفی شده بود که از مبارزه تنها ادعایش را میراث برده بودند. آنها به بقای خویش و گروه و حزبشان می‌اندیشند. در این میان امیرپرویز پویان «ردی بر تئوری بقا» نوشت و معادله را به گونه دیگری بیان کرد. سخن وی این بود که بقای یک مبارز به جریانی است که در آینده ایجاد می‌نماید، نه صرف زنده ماندن فرد یا حزب و گروهش. بر این مینا «مبارزان سیاهکل» اگرچه کشته شدند، ولی شعله‌ای در آن تاریکی افروختند که در سال‌های بعد به آتشی بزرگ تبدیل شد و کل جامعه را فراگرفت. از همان ابتدای دهه پنجاه از هر گوشه جامعه آتشی برخواست. گروه‌ها و دسته‌ها و احزاب مختلفی ظهور کردند که دبگر آن معادله هزینه-فایده و تئوری بقای خود و خوبشتن را بر نمی‌تابیدند و سرنگونی حکومت شاه را سرلوحه قرار دادند. چه از محمدرضا شاه به نیکی یاد کنیم و چه به بدی، چه انقلاب ۵۷ را اشتباه بدانیم و چه آن را تابید نماییم، حماسه یا حادثه یا هر چیز دیگری که «مبارزه‌ سیاهکل» را بنامیم، جریانی را ایجاد کرد که شکست تئوری‌های مبتنی بر بقا و فرمول هزینه-فایده را نشان داد و بر این واقعیت مهر تایید زد که با این شیوه‌ها نمی‌توان از حکومتی به اقتدار حکومت محمدرضاشاه و ساواک و دیگر ابزار امنیتی‌اش عبور کرد.

و امروز آن که باقی مانده، افرادی هستند که در جنگل‌های سیاهکل خود را به آتش کشیدند تا چراغی برای آیندگان باشند، نه آنهایی که محاسبه هزینه و فایده می‌کردند و… مدعای بقای آنها حب و بغض‌ها و دوستی و دشمنی‌هایی‌ست که همچنان ادامه دارد و هر سال در سال‌گشت جریان سیاهکل رسانه‌های جریان غالب سعی در نکوهش آن دارند و دیگران…

 

شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا

@kashowra

 

یک نظر بگذارید