به ياد پانزده رزمنده جان باخته در سياهکل :

آن که می گفت حرکت مُرد در این وادی خاموش و سياه ، برود شرم کند.

مويه کن بحر خزر

گریه کن دشت کویر

پيرهن چاک بده

جنگل سرخ گيلان

قلب خود را بِدَر ای

قله سر سخت البرز

پانزده مرد دلير

پانزده جان به کف

دست در آوردگه رزم عظيم

پانزده حيدر رزمنده پاک

پانزده روزبه گُرد دلیر

خونشان رنگ خروش

خونشان جلوه دل های امید

خونشان خون بهم بيخته خلق دلير

ريخت از پنجه ضحاک زمان

بر سر خاک

***

مويه کن بحر خزر

گریه کن دشت کویر

بنگر خلق ستمديده ايرانِ به بند

که چه سان بيشرفان، قاتل ها

می ربايند ز آغوش تو

فرزند تو را

بنگر بر صف آدمکش ها

خودفروشان سیه کار پلید

روسپی های وقيح

همه سر تا پا شکمان

جملگی خادم ضحاک زمان

و همه ضحاکان گوش دارند

به فرمان جنايتگر قرن

***

قرن ما، قرن رهائی بشر

موج از ساحل اکتبر به چین

پرش از چین تا به کُره

حرکت از جنگل کنگو و ويتنام و عدن

جنبش از خلق فلسطين به خليج

***

باد ای باد سحر

بوی خون شهدا را

برسان تا به جنوب

بکشان تا به شمال

بشکفد بر لب خشکیده دهقان بلوچ

گل لبخند اميد

مرحبا خيزاند

از دل مرد عرب

به طپش وا دارد

قلب آزاده کُرد

قدم اول هر راه سترگ

با شکست هم نفس است

درس گيريم از اين جانبازی

واژگون گردانيم

قصر فرعونی ضحاک زمان

پانزده مظهر والای شرف

پانزده درّ درخشنده

در اين تاريکی

خنده زن بحر خزر

خنده زن دشت کویر

خلق بر می خيزد

خلق بر می خیزد

 

 

info@degarguny.com

 

یک نظر بگذارید