حق ملت ایران در غنی‌سازی اورانیوم و بازی دوگانه «صلح‌طلبی» – مهرزاد وطن آبادی

نقدی بر بیانیه اخیر فعالان مدنی

چندی پیش گروهی از فعالان مدنی و فرهنگی – که برخی از آنان چهره‌های شناخته‌شده داخلی و بین‌المللی‌اند – بیانیه‌ای منتشر کردند که در آن، خواستار توقف غنی‌سازی اورانیوم در ایران، پایان رویارویی نظامی با اسرائیل، و همچنین کناره‌گیری جمهوری اسلامی و گذار به دموکراسی شده‌اند.در نگاه نخست، این بیانیه از دغدغه مردم و آینده ایران سخن می‌گوید؛ اما در لایه‌های زیرین خود، حاوی مفروضاتی است که در تضاد جدی با حقوق راهبردی ملت ایران، شأن ملی، و استقلال سیاسی کشور قرار می‌گیرد.

 

در این بیانیه آمده که غنی‌سازی اورانیوم «مسئله مردم ایران نیست». اما چنین ادعایی، عملاً تلاش برای تفکیک و تجزیه حقوق بنیادین یک ملت از زندگی روزمره اوست. غنی‌سازی اورانیوم نه یک امتیاز ویژه برای حکومت، بلکه حقی تثبیت‌شده برای همه اعضای معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) است. براساس این معاهده بین‌المللی، هر کشور عضو، حق دارد چرخه سوخت هسته‌ای را برای اهداف صلح‌آمیز در اختیار داشته باشد. این حق، امروزه نه فقط در تولید انرژی، بلکه در حوزه‌های پزشکی، کشاورزی، فناوری نانو، و صنایع نوین کاربرد دارد. اگر بنا باشد به بهانه فشار خارجی یا مشکلات داخلی، چنین حقوقی را کنار بگذاریم، فردا چه مانعی برای نادیده‌گرفتن حقوق دیگر باقی خواهد ماند؟ از منابع طبیعی تا استقلال مالی و حاکمیت بر مرزها، همه اینها می‌توانند تحت همان منطق «مسئله مردم نیست» زیر سؤال بروند.

برخی امضاکنندگان این بیانیه، نظیر نرگس محمدی و شیرین عبادی، به‌واسطه دریافت جایزه نوبل صلح، در رسانه‌های غربی چهره‌ای مشروع و مورد احترام یافته‌اند. اما آیا نوبل، همواره معیار حقیقت بوده است؟ واقعیت تاریخی نشان می‌دهد که این جایزه، نه‌تنها از سیاست‌زدگی مبرا نبوده، بلکه گاه ابزاری برای مشروعیت‌بخشی به افراد و جریان‌هایی شده که در راستای منافع غرب عمل کرده‌اند. هنری کیسینجر، طراح اصلی جنگ و کودتا در جنوب جهان، و باراک اوباما، که دستور گسترش جنگ‌های پهپادی را صادر کرد، هر دو برنده نوبل صلح بودند. این سابقه نشان می‌دهد که نوبل، بیش از آنکه معیار عدالت باشد، در مواردی نقش پوشش انسانی برای تصمیم‌های ژئوپولیتیکی را ایفا کرده است.

اما شگفت‌آورتر از استناد به جایزه نوبل، سکوت کامل این بیانیه در برابر اقدامات خصمانه و آشکار اسرائیل علیه ایران است. در سال‌های گذشته، ترور دانشمندان هسته‌ای، حملات سایبری و انفجارهای هدفمند در مراکز حساس صنعتی، و حتی تجاوز نظامی، بارها و بارها از سوی اسرائیل علیه ایران انجام شده است. با این حال، در بیانیه مورد بحث، نه‌تنها این اقدامات محکوم نمی‌شود، بلکه برعکس، ایران به توقف واکنش دعوت می‌شود. این دعوت یک‌سویه به خویشتنداری، چه معنایی جز تسلیم دارد؟ آیا در دنیای امروز، هیچ کشوری را سراغ دارید که در برابر تهدید مداوم به حمله و ترور، واکنشی نشان ندهد؟ مگر دفاع مشروع، یکی از اصول مسلم منشور سازمان ملل نیست؟

جای این پرسش نیز هست که چرا اغلب امضاکنندگان این بیانیه، در تمام سال‌های گذشته، در برابر تحریم‌های اقتصادی فلج‌کننده علیه مردم ایران، هیچ موضع شفافی نگرفته‌اند؟ چرا هنگام ترور مهندسان و دانشمندان ایرانی، سکوت کردند؟ آیا «دفاع از صلح» تنها زمانی معنا دارد که سلاح از دست ایران زمین گذاشته شود؟ چرا صلح‌طلبیِ این گروه، همواره با نوعی فشار جهت‌دار علیه سیاست‌های رسمی ایران همراه بوده، اما در برابر سیاست‌های تهاجمی غرب و اسرائیل، خاموش و بی‌اثر باقی مانده است؟

از سوی دیگر، چهره‌هایی مانند جعفر پناهی، محمد رسول‌اف، عبدالفتاح سلطانی و صدیقه وسمقی، سال‌هاست که به عنوان کنشگرانی مدنی در سپهر عمومی ایران فعالیت می‌کنند. اما جهت‌گیری آنان همواره در یک طیف سیاسی خاص قرار داشته و هرگز تلاشی جدی برای نقد همه‌جانبه ساختارهای ستمگر در سطح جهانی نداشته‌اند. تحریم‌های اقتصادی، تخریب زیرساخت‌های پزشکی از طریق ممنوعیت‌های بانکی، و تضعیف اقتصاد کشور، هیچ‌گاه در کانون بیانیه‌های این چهره‌ها قرار نگرفته است. از این منظر، نمی‌توان آنان را ناظری بی‌طرف در میدان سیاست تلقی کرد؛ بلکه آنان نیز، آگاهانه یا ناآگاهانه، در چارچوب یک گفتمان مشخص جهانی عمل می‌کنند.

بی‌تردید، نقد به ساختار جمهوری اسلامی – از منظر حقوق بشر، آزادی بیان، یا فساد سیاسی – نه‌تنها رواست، بلکه بخشی از وظیفه هر شهروند مسئول است. اما این نقد، زمانی مشروع و ملی باقی می‌ماند که به دستاوردهای ملی پشت نکند. فناوری هسته‌ای، اگرچه در سایه دولت فعلی توسعه یافته، اما سرمایه‌ای ملی و بخشی از ظرفیت علمی و استقلال راهبردی ایران است. همان‌طور که فناوری موشکی، توان پزشکی پیشرفته، یا صنعت دفاعی، از آن ملت است و نه صرفاً حکومت.

آنان که امروز با لحن صلح‌طلبانه، خواستار توقف غنی‌سازی، خلع سلاح یک‌جانبه ایران، و تعطیلی زیرساخت‌های راهبردی کشور هستند، اگر به‌راستی دغدغه صلح دارند، باید پیش از هر چیز، خواستار پایان تجاوزات خارجی، لغو تحریم‌های غیرقانونی، و احترام به حق حاکمیت ملی ایران باشند. صلح، بدون عدالت ممکن نیست؛ و عدالت، بدون توازن در نقد و موضع‌گیری، به یک شعار بی‌محتوا تبدیل می‌شود.

مهرزاد وطن آبادی

  •                                اخبار روز

چهارشنبه 28 خرداد 1404

یک نظر بگذارید