حكومت ۱۲۰ ساله مغول ها در ایران چگونه به پایان رسید؟
کورش نیکنام
به روزگاری که ایرانیان در اوج ناامیدی، گروه گروه خودکشی می کردند و می پنداشتند که برای همیشه ایران از دست رفته است.
خیزش برای رهایی از بیداد مغول ها نخست در یک روستا آغاز شده است.
مغول ها، هرگونه ستم و بیدادی را در گذر یکصد و بیست سال بر سر ایرانیان آوردند. جنایتی نبود که از آن چشم پوشیده بماند. از کشتن هزاران نفر در یک روز گرفته تا تجاوز به ایرانیان و غارت هر شهر و روستایی که بر آن یورش می آوردند.
برخی از تیره های مغول پس از یورش به ایران در خراسان ساکن شدند، ولی چون بیابانگرد بودند، کمتر در شهرها زندگی میکردند.
مغولها همه گونه دستبردی را برای خود باور داشتند، هر که را مایل بودند از بین می بردند یا به آنها تجاوز می کردند، هر چه را نیاز داشتند غارت می کردند و با ایرانیان همانند چارپایان رفتار می کردند.
در این دوران بیداد، آنچنان ناامیدی بر ایرانیان وارد شده بود که نیاکان ما گاهی در برابر کشته شدن خودشان نیز پایداری نمیکردند.
آغاز پیروزی ایرانیان؛ از روستای “باشتین” و پایداری دو برادر که همسایه بودند، روی داده است.
چند مغول بیابانگرد، به خانهٔ این دو خانواده هجوم آورده تا زن و دخترانشان را به یغما ببرند.
دو برادر برخلاف ۱۲۰ سال سازش که بر روزگار ایرانیان گذشته بود، خشمگین شده و به کشتار این مغول ها می پردازند.
مردم باشتین، ازین رویداد نخست می ترسند.
ولی مرد دلاوری(:شجاعی) به نام “عبدالرزاق” آنان را به پایداری و مبارزه فرا می خواند.
خبر این پيشنهاد به روستا و شهرها میرسد. آنگاه فرمانروای سبزوار مامورانی را میفرستد تا دو برادر را دستگیر کنند.
عبدالرزاق به یاری مردم روستا ماموران را نیز میکشند. سپس فرمانروای سبزوار، سپاهی چند صد نفره را به باشتین میفرستد ولی چون بسیاری در این خیزش، توان پایداری را در خود آزمایش کرده بودند. به مبارزه می پردازند.
عبدالرزاق فرمانده این خیزش میشود.
در چند روستا، مردم مغول ها را میکشند و رویداد مغولکشی، اندک اندک فراگیر میشود عبدالرزاق نام “سَربداران” را بر سپاهیان از جان گذشتهاش میگذارد.
گروه گروه از ایرانیان رنج کشیده از بیداد وستم مغولها، به باشتین می آیند تا با عبدالرزاق همراهی کرده و در برابر سپاه ارغونشاه(فرمانده سبزوار) بایستند.
عبدالرزاق با سپاه خویش بر ارغونشاه پیروز میشود و سبزوار را از دست بیگانگان ستمگر پس می گیرند و پس از سد و بیست سال، ایرانیان بر مغولها پیروز میشوند.
تیمور ایلخان مغول، یک ایلچی مغول را میفرستد تا سفارش کند سربداران از او فرمانبری(: اطاعت) کنند، سربداران او را نیز از پای درآورده و از طغایتیمور درخواست فرمانبرداری می کنند.
سربداران به جنگ با طغای تیمور رفته و او را نیز شکست می دهند.
این رویداد، آغازی بر پایان روزگار وحشی گری و ستم ایلخانان مغول بر کشورمان بوده است.
“سیف فَرَغانی”، چکامه سرای آن دوران، هشدار زیبایی را از زبان مردم ایران اینگونه به حکومت مغول داده است:
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت،غبارش فرونشست
باد سُم خران شما نیز بگذرد
در مملکت که غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو ی سگان شما نیز بگذرد.