باتلاق چاپلوسی و تملق…!
علی مرادی مراغه ای
@Ali_Moradi_maragheie
ایرانیان کمتر اهل نقد هستند غالبا چاپلوس و متظاهر هستند، جمالزاده در دارالمجانین خود، این دوگانگی را چنین به تصویر میکشد:
«در دو گوشه باغ خانه دو تخت برای آقا آماده میباشد روی یکی سجاده و تسبیح با هزار خضوع و دعا و روی دیگری بساط عرق با مزه ماست و خیار…»!
امروزه البته دهها سال از زمان نوشتن کتاب دارالمجانین میگذرد اما تظاهر و دورویی ایرانیان کمتر نگشته…
هر جا قسم خوردنی باشد خواه ناخواه، دروغ هم وجود دارد و گرنه چه نیازی به قسم خوردن خواهد بود. معمولا در ابتدا یا انتهای هر جمله ایرانیان، یک قسم وجود دارد، بقول حاج بابای اصفهانی مانند:
«به جان تو، به جان خودم، به جقه شاه، به سیبیل تو، به نان و نمک، به پیغمبر و… خلاصه آنکه در روح و جان مرده و زنده گرفته تا به سر و چشم مقدس و ریش و سیبیل مبارک و دندان شکسته و بازوی بریده تا به اتش و چراغ و آب حمام، همه را مایه می گذارد تا دروغ خود را به کرسی بنشاند. این دروغ ها را باور نکنید…. که انسان یک ربع ساعت با یک نفر ایرانی صحبت بدارد بدون آنکه اصطلاحاتی ازین قبیل به گوشش نرسد : ماشاالله، انشاالله، استغفرالله، سبحان الله، الحمدلله و عبارات دیگری از همین نوع…»(سرگذشت حاج بابای اصفهانی…صص89-90) ادوارد بروان مینویسد: ایرانیان، ظاهر با باطن شان متفاوت است…
مثالی می زنم: در تاریخ ایران، طولانی ترین دوران نخست وزیری را هویدا داشت یعنی سیزده سال. با نقاطی مثبت و منفی: در مورد عصا و پیپ اش می گفت، کارِ کاریکاتوریستها را آسان کرده و بهانه های بیشتری برای کشیدن کاریکاتور من دارند!.
پس از سیزده سال نخست وزیری در ایران، تقریبا هیچ چیزی از دارِ دنیا نداشت، تورم صفر درصد در طی سیزده سال نخستوزیری او، رویایی ست که امروزه، باورش برای ما سخت است. در دادگاه آقای خلخالی گفت: خودکار بیک طی سیزده سال نخست وزیری من سه ریال باقی ماند…
اینها جنبه های مثبت او بوده…
اما تاسف در اینست که راز صدارت سیزده ساله هویدا و اینکه طولانی ترین دوره را داشته نه بخاطر این بوده که هیچ فساد مالی نداشته یا تورم را در صفر درصد نگهداشته بوده بلکه، تملق و کرنش افراطی او بوده، بقول میلانی: «شاه تشنه تعریف و تمجید بوده و هویدا به خوبی «برق چشمان شاه را به هنگام مقایسه با ژنرال دوگل دیده بود»!(میلانی …ص305) تمام وزیران کابینه اش به دستور شاه انتخاب میشدند جداگانه شرفیاب گشته و از شاه دستور میگرفتند. هویدا بدون توجه به حدود اختیارات و مسئولیتهای نخست وزیر یک کشور مشروطه و با آشنایی با روحیه محمدرضا شاه، سعی میکرد مقام خود را حفظ کند و فرمانبردار بی چون و چرای «ارباب» باشد روابط هویدا با وزیرانش نیز، که اغلب از او حساب نمی بردند و خود را منصوب شاه می دانستند بطوریکه گاه وزیران در حضور او در جلسات هیئت وزیران، ضمن مشاجره با یکدیگر، فحاشی می کردند حتی در یک مورد، اردشیر زاهدی در حضور دیگر وزیران، هویدا را به باد دشنام گرفت… (نجاتی….1371ص317)
وی همیشه تأکید داشت که در مملکت، شخص دومی وجود ندارد و شاه همه چیز است. در دهمین سالگرد نخست وزیری اش، از او سؤال شد که فکر میکند تا چند سال دیگر بر این مسند بنشیند؟ با خنده گفت: «سند نخست وزیری را مادام العمر به نام من زده اند»!(دلدم1380 ج3ص1148) هویدا، مصداقِ بهتری از نخست وزیران در ایران معاصر ما بوده چون برعکس کثیری از دولتمردان فاسد ایرانی، هرگز فساد مالی نداشت اما بقول بیژن جزنی، اختیاراتش کمتر از اختیارات کریم شیره ایِ دلقکِ دربار ناصرالدین شاه بود!…کبریت بی خطر بود و رمز ماندگاریش، کرنش و تملق بود، همیشه «تابع حزب باد» بود، پس از انقلاب نیز به صف موافقان جمهوری اسلامی درآمد و «در رفراندوم 12 فروردین 1358 در زندان قصر در کمال شگفتی به جمهوری اسلامی رأی داد و خدا را شکر کرد که بساط دیکتاتوری در این مملکت جمع شد! این تلون مزاج هویدا باعث شگفتی خبرنگاران شده و وقتی پرسیدند چه رأیی دادید؟ پاسخ داد به جمهوری اسلامی رأی دادم…انشاالله مبارک است»(همان…ص 1225 )
✅در شرایط استبدادی، همیشه شرط بقا، باد کردن و بله قربان گفتن بوده بقول فولر:
«در چنین فضایی از ابهام، خصوصیاتی از قبیل چاپلوسی، ارضای تمنیات دیگران، بله قربان گویی و نیرنگ و خیانت، به فنون عمده بقاء در دربار ایران تبدیل میشود»( فولر، گراهام ، قبله عالم، 1377….ص27) اما تملق چون باتلاقی است که به مرور، هم گویندگان و هم شنونده را به درون خود میکشد، بیچاره ضحاک نیز از اول ضحاک نبود و این، اطرافیان او بودند که با تملق و بوسیدن شانه هایش، او را کم کم ضحاک کرده و باعث روئیدن مارهایش شدند