کدام ملاحظات دوستان؟نامه‌ی احمد شاملو به دست‌اندرکاران روزنامه‌ی آیندگان آیندگان

 

✍نامه‌ی احمد شاملو به دست‌اندرکاران روزنامه‌ی آیندگان آیندگان؛ سال دوازدهم؛ شماره‌ی 3323؛ سه‌شنبه 14 فروردین 1358

مرا یاری كنید تا از طریق روزنامه شما به هم‌وطنان بیداردل‌مان اعلام خطر كنم كه دست سانسور، بار دیگر، و این بار از آستین دیگری بر گلوی مطبوعات پنجه افكنده است و خفقان رژیم شاه كه بر سر‌نیزه‌ی ارتش و خشونت ساواك او استوار بود، این بار در شرایطی تجدید مطلع می‌كند كه برپایگاه‌های تعصب تكیه كرده به سلاح‌های تكفیر و تعزیر مسلح شده است. مهرهای لاستیكی مورد استفاده‌ی شاه و ساواك (از قبیل: عوامل بیگانه، اخلالگران، ضدانقلابی، تجزیه‌طلب، و…) بار دیگر از سطل‌های آشغال بیرون آمده گردگیری شده است و اكنون بی‌دریغ بر پرونده‌ی تمام كسانی زده می‌شود كه مرغ عزا و سورند، و (تا هنگامی كه توده‌ی مردم آگاهی سیاسی نیافته، به تمیز دشمن از دوست قادر نیست و میان كودتا و انقلاب فرقی نمی‌گذارد) ناچار باید این سرنوشت غم‌انگیز را بپذیرند كه زیر چشم شكم‌چرانان این هر دو سفره به‌یكسان قربانی شوند. گفت‌وگوهایی كه خبرنگاران كیهان و اطلاعات، حدود بیست روز پیش با من انجام داده بودند، خیلی ساده، «به چاپ نرسید»! كیهان در نهایت امر چاپ آن را مشروط كرد به «پس‌گرفتن یكی از سوآل‌های خبرنگار خود» و درنتیجه، حذف پاسخ مربوطه، و اطلاعات صریحاً اعلام كرد كه مصاحبه از طرف یكی از آیات عظام كه به «سرپرستی اطلاعات» منصوب شده است مورد سانسور كامل قرار گرفته و چاپ نمی‌شود! دوستان اطلاعاتی با شكایت از «وضعی»، كه در آن دستگاه مطبوعاتی «پیش آورده‌اند»، چیزهایی در حدود این معنی می‌گفتند كه «فشار، جان ما را به خرخره‌مان رسانده است و اگر ملاحظاتی در میان نبود، تاكنون این سنگر را رها كرده بودیم».

كدام ملاحظات، دوستان؟ آیا نتایج مبارزه‌ای بیست‌وپنج‌ساله، در آستانه‌ی نخستین پیروزی می‌تواند به همین سادگی فدای تعصبات مشتی خام‌اندیش شود كه توانسته‌اند به تحریك میراث‌خواران رژیم گذشته دست‌وپای شما را از هم‌اكنون در پوست گردو بگذارند؟ _ نه شما بودید كه زیر فشار نظامیان شاه خم به ابرو نیاوردید و چنان به استقامت دست به بزرگ‌ترین اعتصاب مطبوعاتی سراسر تاریخ زدید؟

ما را گرفتار «پاره‌یی ملاحظات» كرده‌اند و هنوز هیچی نشده كار«عدل» مورد ادعا را چنین به اختناق كشیده‌اند. پس باش تا صبح دولتش بدمد!_ اسباب تأسف است: منی كه در شرایط اختناق سال ۵۰ آن قدر آزادی داشته‌ام كه در همین روزنامه‌ی كیهان بنویسم كه «لیس‌خور چكمه‌ی ظالم به پهنای زبان چكمه‌لیس‌ها است و قدرت ظلم آن‌ها با طاقت تحمل مظلومان برآورده می‌شود»، اكنون فقط در فاصله‌ی چند روز كه از «نخستین مرحله‌ی انقلاب» می‌گذرد آن قدر آزادی ندارم كه از مفهوم این انقلاب برداشتی به دست بدهم. آیا این بوته‌خاری نیست كه مستقیماً از «پاره‌یی ملاحظات» شما آب خورده است؟ مقدمه را كوتاه می‌كنم و خلاصه‌یی از متن مصاحبه با خبرنگار اطلاعات را با یك «توضیح اضافی» برای چاپ در اختیار شما می‌گذارم، با ذكر این نكته كه شكایت خود را از «تجدید سانسور در مطبوعات به عنوان نخستین قدم برای اعمال دیكتاتوری قشری تازه‌یی به جای دیكتاتوری ظاهراً سرنگون‌شده» همراه با تقاضا از سندیكای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات برای تشكیل جسله‌ی مشتركی با كانون نویسندگان ایران و كانون حقوقدانان و انجمن دفاع از آزادی مطبوعات و گروه دفاع از حقوق بشر به منظور بررسی موضعی «كه به قول دوستان اطلاعاتی [روزنامه‌ی اطلاعات] در مؤسسات اطلاعات و كیهان پیش آورده‌اند، با پیگیری كامل تعقیب خواهم كرد.

به ضد انقلاب فرصت شكل‌گیری ندهیم!

www.thesis11.com

یک نظر بگذارید