اعلامیه‌ی لنین پیرامون روز اول ماه مه – برگردان : مسعود امیدی

 

این اعلامیه را لنین اول ماه مه سال ۱۹۰۴ به مناسبت روز جهانی کارگر نوشته است:

رفقای کارگر! روز اول ماه مه فرا می‌رسد، روزی که کارگران همه‌ی سرزمین‌ها بیداری خود را برای یک زندگی همراه با آگاهی طبقاتی، همبستگی خود را در مبارزه علیه همه‌ی زورگویی‌ها و ستم‌های انسان بر انسان، مبارزه برای رهایی میلیون‌ها نفر زحمتکش از گرسنگی‌، فقر و تحقیر، جشن می‌گیرند. در این مبارزه‌ی خطیر، دو جهان رو در روی یکدیگر ایستاده‌اند: دنیای سرمایه و دنیای کار، دنیای استثمار و بردگی و دنیای برادری و آزادی.

در یک سو، تعداد انگشت‌شماری از خونخواران ثروتمند ایستاده‌اند. آن‌ها کارخانه‌ها و کارگاه‌ها، ابزارها و ماشین‌آلات را در مالکیت خود درآورده‌اند و میلیون‌ها هکتار زمین و کوه‌های پول را به دارایی خصوصی خود تبدیل کرده‌ و دولت و ارتش را به خدمت‌گزاران خود و سگ‌های نگهبان وفادار ثروتی که اندوخته‌اند، تبدیل‌کرده‌اند.

در سوی دیگر، میلیون‌ها نفر سلب مالکیت شده، ایستاده‌اند. آنان مجبورند جهت اجازه‌ی کار برای ثروتمندان به آنها التماس‌کنند. آن‌ها با کار خود خالق تمام ثروت هستند. با این حال، در تمام عمرشان باید برای لقمه‌ای نان تقلا کنند، برای کار همچون صدقه گدایی کنند، باید با کار پُرزحمت کمرشکن، شیره‌ی توان و سلامتی خود را بِکشند و در کلبه‌های روستاها یا در زیرزمین‌ها و اتاق‌های زیر شیروانی در شهرهای بزرگ، گرسنگی بِکشند.

اما اکنون این زحمتکشان سلب مالکیت شده به ثروتمندان و استثمارگران اعلام جنگ کرده‌اند. کارگران همه‌ی سرزمین‌ها در حال مبارزه برای رهایی نیروی کار از بردگی مزدی، از فقر و محرومیت هستند. آن‌ها برای یک سیستم اجتماعی مبارزه می‌کنند که در آن ثروت ایجاد‌شده توسط نیروی کار عموم مردم، نه به نفع شمار اندکی از ثروتمندان، بلکه به نفع همه‌ی آن‌ها که کار می‌کنند، باشد. آن‌ها می‌خواهند زمین و کارخانه‌ها، کارگاه‌ها و ماشین‌آلات را به مالکیت مشترک همه‌ی زحمتکشان درآورند. آن‌ها می‌خواهند تقسیم به ثروتمند و فقیر را از بین ببرند، می‌خواهند ثمره‌ی کار کارگران به خود آن‌ها برسد، و همه‌ی دستاوردهای ذهن انسان و همه‌ی‌ پیشرفت‌ها در شیوه‌های کار، وضعیت انسان‌هایی را که کار می‌کنند، بهبود بخشد، نه اینکه به عنوان ابزاری برای ستم به آن‌ها عمل‌کند.

نبرد شکوهمند کار علیه سرمایه، با هزینه‌ی قربانیان بسیار زیاد برای کارگران همه‌ی کشورها همراه بوده است. آن‌ها در جهت حق خود برای زندگی بهتر و آزادی واقعی، رود‌ها از خون خود جاری‌کرده‌اند. کسانی که برای آرمان کارگران مبارزه می‌کنند، در معرض آزار و اذیت بی‌شمار از سوی دولت‌ها قرار می‌گیرند. اما به‌رغمِ همه‌ی آزار و اذیت‌ها، همبستگی کارگران جهان در حال افزایش و نیروگرفتن است. کارگرانِ بیشتر و بیشتری در احزاب سوسیالیستی متحد می‌شوند، طرفداران آن احزاب به میلیون‌ها نفر می‌رسند و پیوسته، گام به گام، به سوی پیروزی کامل بر طبقه‌ی استثمارگران سرمایه‌دار پیش می‌روند.

پرولتاریای روسیه نیز برای یک زندگی جدید بیدار شده است. آن‌ها نیز به این نبرد عظیم پیوسته‌اند. گذشت آن روزگاری که کارگر ما مطیعانه به بردگی می‌رفت، نه راه گریزی از بندگی خود می‌دید و نه کورسویی در زندگی تلخش. سوسیالیسم راه خروج را به او نشان داده است و هزاران هزار مبارز به‌صورت انبوه زیر پرچم سرخ، همچون یک ستاره‌ی راهنما گردهم‌آمده‌اند. اعتصابات، قدرت اتحاد را به کارگران نشان داده است، به آن‌ها یاد داده است که به مقابله بپردازند، نشان داده است که چگونه نیروی کار سازمان‌یافته می‌تواند برای سرمایه ترسناک باشد. کارگران دیده‌اند که سرمایه‌داران و دولت با کار آن‌ها زندگی می‌کنند و فربه می‌شوند. کارگرانِ با روحیه‌ی مبارزه‌ی متحد و با آرزوی آزادی و سوسیالیسم، از کار اخراج شده‌اند. کارگران دریافته‌اند که استبداد تزاری چه نیروی تاریک و شریرانه‌ای است. کارگران برای مبارزه‌ی خود به آزادی نیاز دارند، اما حکومت تزاری دست و پای آن‌ها را می‌بندد. کارگران به آزادی اجتماعات، آزادی سازمان‌دهی، آزادی روزنامه و کتاب نیاز دارند، اما دولت تزاری، با شلاق، زندان و سرنیزه، هر تلاشی برای آزادی را درهم می‌کوبد. فریاد «مرگ بر استبداد!» سرتاسر روسیه را فراگرفته است و بارها در خیابان‌ها، در جلسات بزرگ توده‌ایِ کارگران، بیشتر و بیشتر به صدا درآمده است. تابستان گذشته ده‌ها هزار کارگر در سراسر جنوب روسیه برای زندگی بهتر، برای رهایی از ظلم و ستم پلیس به مبارزه برخاستند. بورژوازی و دولت با دیدنِ ارتش نیرومند کارگران که در یک حرکت، کل زندگی صنعتی شهرهای بزرگ را به بن‌بست رساندند، به لرزه افتادند. ده‌ها مبارز در راه آرمان‌های کارگری، زیر گلوله‌های نیروهایی که تزاریسم علیه دشمن داخلی فرستاده بود، به ‌خاک افتادند.

اما هیچ نیرویی وجود ندارد که بتواند بر این دشمن داخلی پیروز شود، زیرا طبقات حاکم و دولت فقط با کار آن زندگی می‌کنند. هیچ نیرویی بر روی زمین وجود ندارد که بتواند میلیون‌ها کارگر را که هر روز با آگاهی طبقاتی، اتحاد و سازمان‌یافتگی بیشتر و بیشتری رشد می‌کنند، شکست دهد. هر شکستی که کارگران متحمل می‌شوند، مبارزان جدیدی را وارد صفوف مبارزه می‌کند، توده‌های گسترده‌تری را برای زندگی جدید بیدار و آن‌ها را برای مبارزات جدید آماده می‌کند.

و رویدادهایی که اکنون در روسیه در جریان هستند، به گونه‌ای است که این بیداری توده‌های کارگر با اطمینان می‌توان گفت که حتی سریع‌تر و گسترده‌تر هم خواهد شد، و ما باید تمام نیروی خود را برای متحد‌کردن صفوف پرولتاریا و آماده‌کردن آن برای مبارزه‌ای مصمم‌تر نیز به‌کار‌گیریم. جنگ حتی عقب‌مانده‌ترین بخش‌های پرولتاریا را به مسائل و مشکلات سیاسی علاقه‌مند می‌کند. جنگ به‌ روشنی و به صورتی ملموس‌تر، پوسیدگی مطلق نظم استبدادی، جنایت‌کاری مطلق پلیس و باند درباری را که بر روسیه حکومت می‌کنند، نشان می‌دهد. مردم ما از فقر و گرسنگی در خانه‌های‌ خود در حال تلف‌شدن هستند- با این حال، آن‌ها به جنگی ویرانگر و بی‌معنی برای سرزمین‌های بیگانه کشانده شده‌اند که مایل‌ها دورتر واقع شده‌اند و نژادهای خارجی در آن ساکن ‌هستند. مردم ما در بردگی سیاسی به‌‌سر‌می‌برند – با این حال آن‌ها به جنگی برای به بردگی کشاندن مردمان دیگر کشیده شده‌اند. مردم ما خواهان تغییر نظم سیاسی در داخل کشور هستند- اما تلاش می‌شود تا با صدای غرش تفنگ در آن سوی جهان، توجه آن‌ها را منحرف کنند. اما حکومت تزاری در قمار خود، در اقدام جنایتکارانه‌‌اش در برباددادن ثروت و جوانان کشور که آن‌ها را برای جان‌دادن در سواحل اقیانوس آرام اعزام کرده است، بیش از حد پیش رفته است. هر جنگی به مردم آسیب وارد می‌کند و جنگ دشوار در برابر ژاپنِ خوب‌آموزش‌دیده و هوشمند و خودرأی، فشاری وحشتناک بر روسیه است. و این فشار در زمانی دارد اتفاق می‌افتد که ساختار استبداد پلیسی زیر ضربات پرولتاریای در حال بیدارشدن، شروع به متزلزل‌شدن کرده است. جنگ در حال عریان‌کردن تمام نقاط ضعف حکومت است، جنگ در حال دریدن همه‌ی لباس‌های مبدّل دروغین است، جنگ در حال آشکار‌کردن همه‌ی پوسیدگی‌های درونی است. جنگ پوچی حکومت مطلقه‌ی تزاری را بر همگان آشکار می‌کند و عذاب جان‌کندن و مرگ روسیه‌ی قدیم را به همگان نشان می‌دهد، روسیه‌ای که مردم آن محروم از حقوق شهروندی، جاهل و متعصب هستند، روسیه‌ای که هنوز در اسارت برده‌وار حکومت پلیسی است.

روسیه‌ی قدیمی در حال مرگ است. روسیه‌ی آزاد می‌آید تا جای آن را بگیرد. نیروهای تاریکی که از حکومت مطلقه‌ی تزاری محافظت می‌کردند، در حال سقوط هستند. اما فقط پرولتاریای متشکل و مجهز به آگاهی طبقاتی می‌تواند به آن‌ها ضربه‌ی مرگبار وارد کند. فقط پرولتاریای مجهز به آگاهی طبقاتی و سازمان‌یافته می‌تواند آزادی واقعی و نه دروغین را برای مردم به دست آورد. فقط پرولتاریای مجهز به آگاهی طبقاتی و سازمان‌یافته می‌تواند هر تلاشی برای فریب مردم، محدود‌کردن حقوق آن‌ها و تبدیل آن‌ها به ابزاری صرف در دست‌های بورژوازی را خنثی کند.

رفقای کارگر! پس بیایید با انرژی مضاعف برای نبرد سرنوشت‌سازی که در راه است، آماده شویم! بیایید صفوف پرولتاریای سوسیال‌دمکرات را هرچه محکم‌تر ببندیم! بگذاریم سخن آن‌ها در جا‌های هر چه دورتر منتشرشود! بیایید کارزارها برای مطالبات کارگران را با جسارت بیشتری ادامه دهیم! اجازه‌دهید جشن اول ماه مه هزاران مبارز جدید را برای آرمان‌مان به ارمغان آورد و نیروهای ما را در نبرد شکوهمند برای آزادی همه‌ی مردم، برای رهایی همه‌ی کسانی که از یوغ سرمایه رنج می‌برند، گسترش دهد!

زنده‌باد روز کاری هشت ساعته!

زنده‌باد سوسیال دموکراسی انقلابی بین‌المللی!

مرگ بر استبداد جنایتکار و غارتگر تزاری!

——–

یادداشت مترجم :

از اعلامیه‌ی لنین در ارتباط با اول ماه مه چه می‌توان آموخت؟ 

برای آن‌ها که با مبانی تفکر و متدولوژی لنینی آشنا و بدون تعارف و صادقانه به رِآل پالیتیک انقلابی لنین پایبند هستند، نکات متعددی به عنوان راهنما در این اعلامیه جلب توجه می‌کند که می‌توان به مهم‌ترین آن‌ها در فهرست زیر اشاره کرد :

۱-زمان نوشتن این اعلامیه، سال ۱۹۰۴ یعنی یک سال پیش از انقلاب ۱۹۰۵ روسیه است که اساساً یک انقلاب بورژوا ـ دموکراتیک بود. جهت‌گیری و شعارهای سوسیالیستی مطرح شده در اعلامیه از سوی لنین در شرایط انقلاب دموکراتیک جلب توجه می‌کند.

۲-ترسیم دو جهان سرمایه و کار در برابر یکدیگر که اولی دنیای استثمار و بردگی و دومی دنیای برادری و آزادی است. لنین در همان زمان، پویش تضاد کار و سرمایه را در ارتباط تنگاتنگ با تحولات سیاسی و تضاد دموکراسی و دیکتاتوری و آزادی و استبداد مورد تحلیل قرار می‌دهد و تعیین تکلیف با دیکتاتوری و استبداد و دست‌یابی به آزادی‌های سیاسی و حقوق دموکراتیک را لازمه‌ی پیشرفت جنبش کارگری در مسیر دست‌یابی به اهداف آن می‌داند.

۳- معرفی دولت و ارتش به عنوان خدمت‌گزاران وفادار به ثروتمندان که بسیار متفاوت از نگاهی است که دولت و اساساً حاکمیت را به عنوان یک بوروکراسی و ابزار مدیریت اجتماعی فراطبقاتی درک می‌کند و با رویکرد خود می‌کوشد تا توهم امکان افزایش درک و مهارت و قابلیت و بهبود عملکرد آن به نفع جامعه را در میان کارگران و توده‌های وسیع مردم بپراکند. ( تلاش برای بهره‌گیری از ظرفیت‌های محدود قانونی در کنار کنش‌گری در چارچوب نافرمانی مدنی برای پیگیری مطالبات عدالت‌خواهانه و دموکراتیک، هیچ نسبتی با این رویکرد سترون ندارد  ).

۴-تبیین تضاد تشدید شونده‌ی طبقاتی و افزایش شدید فقر و فاصله‌ی طبقاتی به عنوان امری محتوم و پیامد اجتناب‌ناپذیر کارکرد مناسبات اجتماعی و طبقاتی در جامعه‌ی سرمایه‌داری و نه به عنوان امری که محصول ویژگی‌ها، جهت‌گیری‌ها، برنامه‌ها و اقدامات خاص گروه‌های حاکمیتی و دولت‌هاست.

۵-تبیین اعتراضات فزاینده‌ی اجتماعی به‌عنوان نبرد کارگران و زحمتکشان «برای رهایی نیروی کار از بردگی مزدی» و نه فقط اتکا بر مفهوم انتزاعی آزادی در برابر استبداد، و تمرکز و جلب توجه بر ماهیت، کارکرد و اهمیت طبقاتی و اجتماعی مبارزات ضداستبدادی.

۶-ترسیم چشم‌اندازی که «تقسیم به ثروتمند و فقیر را از بین برده و ثمره‌ی کار کارگران به خود آن‌ها برسد و …»، چشم‌اندازی که دقیقاً سوسیالیستی است و بسیار فراتر از مطالبات عام و مبهم دموکراتیک و آزادی‌خواهانه است، اما نزدیک شدن به آن چشم‌انداز، تنها از مسیر تحقق همین مطالبات دموکراتیک و آزادی‌خواهانه‌ی معین ممکن می‌شود.

۷-توصیف نبرد اجتماعی در جریان به عنوان نبرد کار علیه سرمایه، فداکاری‌ها و جانفشانی‌های کارگران، پیوستن هر چه بیشتر کارگران به احزاب سوسیالیستی و حرکت پیوسته و گام به گام «به سوی پیروزی کامل بر طبقه‌ی استثمارگران سرمایه‌دار» از منظر اهداف طبقه‌ی کارگر در انقلاب دموکراتیک که بسیار متفاوت از نگاهی است که بین انقلاب دموکراتیک و سوسیالیستی دیوار ضخیمی را متصور می‌شود و با چشم فروبستن بر مفهوم مارکسی «انقلاب مداوم» یا «انقلاب پیوسته»، دنبال کردن اهداف و برنامه‌های اجتماعی طبقه‌ی کارگر در انقلاب دموکراتیک را نوعی رادیکالیسم زودرس پنداشته و مورد سرزنش قرارمی‌دهد.

۸- چشم‌انداز سوسیالیسم برای کارگران روسیه و تأکید بر اهمیت سازمان‌یابی آن‌ها برای دنبال‌کردن اهداف سوسیالیستی در مرحله‌ی دموکراتیک و آن هم بورژوا – دموکراتیک و در سال۱۹۰۴ از سوی لنین ترسیم شد که توجه را به جهت‌گیریِ طبقاتیِ ضدسرمایه‌داریِ انقلابِ دموکراتیک به‌ویژه در شرایط جهانی‌سازی و نئولیبرالیسم جلب می‌کند، ضرورت توجه به این حقیقت که انقلاب دموکراتیک (ملی دموکراتیک) در چنین شرایطی اساساً نمی‌تواند بورژوا – دموکراتیک باشد و به صورت اجتناب‌ناپذیری دارای سمت‌گیری سوسیالیستی و «پیوسته» به انقلاب سوسیالیستی است.

۹-تبیین اهداف کلان «آزادی و سوسیالیسم» برای جنبش کارگری در برابر «حاکمیت مطلقه و استبداد تاریک‌اندیش و شریرانه‌ی تزاری» و تأکید بر اینکه «کارگران برای مبارزه‌ی خود به آزادی نیاز دارند، اما حکومت تزاری دست و پای آن‌ها را می‌بندد و…». این رویکرد بیانگر تأثیر متقابل و دیالکتیکی مبارزه برای دستیابی به حقوق و مطالبات دموکراتیک و آزادی‌خواهانه با مبارزه‌ی طبقاتی برای عدالت اجتماعی و سوسیالیسم است که در شرایط مشخص انقلاب دموکراتیک می‌تواند با تأکید بر اهمیت دست‌یابی کارگران به حقوق و مطالبات دموکراتیک به عنوان بستر و زمینه‌ی مناسب برای حرکت نیرومندتر به سوی سوسیالیسم و عدالت اجتماعی همراه باشد.

۱۰-تبیین فریاد «مرگ بر استبداد!» به عنوان شعار رایج و عمومی جنبش کارگری که به معنای تقدم یافتن مطالبه‌ای آشکارا سیاسی بر مطالبات معیشتی و صنفی مطرح در جنبش کارگری در شرایط برآمد عمومی مطالبات آزادی‌خواهانه و کنش‌گری‌های اجتماعی و سیاسی ضداستبدادی است.

۱۱- جلب توجه به اهمیت مسئله‌ی اتحاد، سازمان‌یافتگی و اعتصاب که می‌تواند ارکان حاکمیت استبدادی را به لرزه درآورد. تأکید بر اهمیت تشکیلات و سازمان‌یافتگی در مبارزات کارگران که به‌ویژه از منظر رقابت هژمونیک آن با سایر نیروهای مدعی دموکراسی و آزادی بیشتر جلب توجه می‌کند.

۱۲-توصیف جنگ امپریالیستی به مثابه‌ی «جنگی ویرانگر و بی‌معنی برای سرزمین‌های بیگانه… که مایل‌ها دورتر … واقع شده‌اند و نژادهای خارجی در آن ساکن ‌هستند. مردم … در بردگی سیاسی به‌‌سر‌می‌برند – با این حال آن‌ها به جنگی برای به بردگی کشاندن مردمان دیگر کشیده شده‌اند.» و تأکید بر اینکه «مردم ما خواهان تغییر نظم سیاسی در داخل کشور هستند».

۱۳- تأکید بر اینکه تنها پرولتاریای مجهز به آگاهی طبقاتی و سازمان‌یافته می‌تواند استبداد تزاری را برانداخته و آزادی واقعی را برای مردم به‌دست‌آورد. این نگاه به صورت اجتناب‌ناپذیری بر کار سازمان‌دهی در جنبش کارگری و ایجاد زمینه‌های اجتماعی و سیاسی مورد نیاز آن متمرکز می‌شود.

۱۴-توصیه به گسترش و تداوم جسورانه‌تر کارزارهای مطالباتی کارگران در حوزه‌های مختلف معیشتی و مزدی، حقوق کار، اجتماعی، سیاسی و… که فرصت‌های مناسب بیشتری را برای متشکل‌شدن کارگران و کنش‌گری فعال‌تر آن‌ها فراهم می‌کند.

۱۵- توصیه‌ جهت تبدیل جشن اول ماه مه به فرصتی برای جذب مبارزان جدید برای آرمان‌های سوسیالیستی و تدارک «نبرد عظیم برای آزادی همه‌ی مردم» که بسیار متفاوت از نگاهی است که به برگزاری نمادین این گونه جشن‌ها محدود است.

همه‌ی این موارد، که نه در سال ۱۹۱۷ و آستانه‌ی انقلاب سوسیالیستی اکتبر بلکه در سال ۱۹۰۴ و در آستانه‌ی انقلاب بورژوا ـ دموکراتیک ۱۹۰۵روسیه از سوی لنین مطرح می‌شود، البته از یک نگاه محافظه‌کارانه‌ که توجه چندانی به جوهره‌ی انقلابی مارکسیسم و لنینیسم ندارد و درکش از ماتریالیسم تاریخی، نوعی دترمینیسم و تقدیرگرایی ناگزیر و الزام‌آور اجتماعی و بدون اراده‌ی آگاهانه و تأثیرگذار طبقه‌ی کارگر به مثابه‌ی عاملیت اجتماعی تحولات اجتماعی و تاریخی را بازتاب می‌دهد، را لابد و به ناگزیر باید به‌معنای عدم درک درست لنین از «مرحله‌ی دموکراتیک انقلاب» و تحمیل بار اضافی به آن دانست!

آری، نکته‌ی مهم این است که لنین این نگاه را در سال ۱۹۰۴ در روسیه‌ای که بخش قابل‌توجهی از زیرساخت اجتماعی و اقتصادی  اقتصاد آن اساساْ پیش‌سرمایه‌داری بود، مطرح می‌کند. حال اگر در جامعه‌ای سرمایه‌داری چون ایران که ده‌ها میلیون کارگر در بخش‌های مختلف صنعتی، کشاورزی و خدمات آن، در بخش‌های خصوصی و دولتی، در بخش‌های کوچک و متوسط و بزرگ، در بخش‌های سنتی و مدرن، و در بخش‌های یدی و فکری آن کار می‌کنند، جامعه‌ای که دهه‌هاست اجرای برنامه‌های نئولیبرالی چون خصوصی‌سازی، مقررات‌زدایی، حذف یارانه‌ها، تجاری‌سازی و کالایی‌سازی خدمات عمومی چون بهداشت و درمان و آموزش و … را در کنار فساد ساختاری و انسداد سیاسی شدید به نمایش گذاشته‌ و اعتراض و مطالبه‌گری و کنش اجتماعی و سیاسی را با هزینه‌های بسیار سنگین همراه کرده و تلاش کرده‌است تا همه‌ی فرصت‌های اعتراض و مطالبه‌گری را از طریق سرکوب، بازداشت و زندان از طبقه کارگر و توده‌های وسیع مردم سلب کند، زمینه‌های عینی به مراتب بیشتری برای چنین رویکردی وجود دارد و آشکار است که بدون تمرکز بر حقوق و آزادی‌های دموکراتیک که لازمه‌ی ارتقای آگاهی طبقاتی و سطح تشکل و سازمان‌یافتگی طبقه‌ی کارگر است، اساساً نمی‌توان به صورت جدی از دنبال‌کردن چشم‌انداز، اهداف و برنامه‌های طبقه‌ی کارگر سخنی بر زبان آورد!

درواقع توانایی نظری و تحلیلی و هوشمندی بسیار بالای لنین و تجربه‌ی بر جای مانده از کارهای نظری و عملی و متدولوژی او که با تمرکز و تأکید بر «تحلیل مشخص از وضعیت مشخص» همراه بود، همچنان امروز در اول ماه مه سال ۲۰۲۳، چه در پاریس که غرق در اعتصاب و مبارزه‌ی خیابانی کارگران و زحمتکشان در برابر تهاجم دولت نئولیبرال به دستاوردهای مبارزاتی آن‌هاست، و چه در ایران که کارگران همراه با توده‌های وسیع مردم در نبرد برای بهبود شرایط معیشت و همراه با آن، دستیابی به آزادی و مجموعه‌ای از مطالبات دموکراتیک، عدالت‌خواهانه و مترقی هستند، و چه در نقاط دیگر جهان، آموختنی‌های بسیاری برای فعالان کارگری دارد.

گرامی‌داشت اول ماه مه (۱۱ اردیبهشت) با کدام رویکرد؟   

روز جهانی کارگر که از آن تحت عنوان جشن اول ماه یاد می‌شود، در واقع فرصتی است برای بازاندیشی شرایط طبقه‌ی کارگر و مبارزات آن که با تمرکز بر عوامل تأثیرگذار بر چشم‌اندازها، اهداف، شرایط، متحدان احتمالی، موانع، استراتژی، برنامه‌ها، تاکتیک‌ها و رویکردهای مبارزاتی طبقه‌ی کارگر همراه است.

شواهد فراوان بیانگر آنند که در نتیجه‌ی اجرای برنامه‌ها و دستورکارهای نئولیبرالی طی دهه‌های گذشته در کشور، طبقه‌ی کارگر ایران در معرض آسیب‌های جدی بوده است. افت شدید قدرت خرید و کشانده‌شدن کارگران به زیر خط فقر بر اساس آمارهای رسمی نیز مشهود است. از سوی دیگر در نتیجه‌ی واردات بی‌رویه، تجاری‌سازی و مالی‌سازی اقتصاد، شاهد نوعی صنعت‌زدایی از اقتصاد و تعطیلی گسترده‌ی شهرک‌های صنعتی بوده‌ایم که آشکارا به زیان طبقه‌ی کارگر بوده است. در همین راستا، خصوصی‌سازی و برون‌سپاری نیز طی دهه‌های گذشته تا کنون اساساً با هدف کاهش هزینه و کاهش نیروی انسانی ( اخراج کارگران) دنبال شده‌است که به زیان کارگران عمل کرده است. کاهش نقش نیروی انسانی در فرآیند تولید از طریق به کارگیری فناوری‌های پیشرفته و روباتیزه کردن خطوط تولید در برخی صنایع نیز با نوعی بیکاری تکنولوژیک و به زیان کارگران همراه بوده است. تعمیم قراردادهای موقت کار به تقریباً همه‌ی نیروی کار (۹۷ درصد) نیز به شدت به زیان طبقه‌ی‌کارگر عمل کرده است. هم‌زمان آنچه تحت عنوان خصوصی‌سازی و برون‌سپاری از طریق مهندسی مجدد فرآیند‌ها و تجزیه‌ی فرآیند‌های کامل و معنی‌دار کاری به فعالیت‌های مجزا و قابل کنترل جهت برون‌سپاری در راستای کاهش هزینه و افزایش سود در اقتصاد کشور دنبال شده‌است، در عمل سبب پراکنده‌کردن و موقتی‌سازی کارگران نیز شده و به شکل‌‌گیری گسترده‌ی کارگران موقتی (پریکاریا) انجامیده است. رشد چشمگیر بخش‌های خدماتی در اقتصاد نیز آشکارا بر روند شکل‌گیری و رشد کارگران موقتی به عنوان بخش بزرگی از نیروی کار کشور تأثیر گذاشته‌است. از همه مهم‌تر سیر نزولی سرمایه‌گذاری در کشور نیز بر موجودیت و انسجام اجتماعی طبقه‌ی کارگر به مثابه‌ی یک طبقه‌ی اجتماعی، آسیب جدی واردکرده است. مجموعه‌ی این شرایط بر زمینه‌ی کنش‌گری‌های اعتراضی و مطالبه‌گرانه‌ی کارگران در قالب تجمعات و اعتصابات که عموماٌ با رویکرد سرکوبگرانه از سوی حاکمیت همراه بوده‌است، تأثیرگذار بوده است. آثار ناشی از این وضعیت عینی همراه با مقررات‌زدایی که در بسیاری از موارد به صورت دورزدن قوانین و مقررات‌گریزی از سوی دولت و سایر نهادهای حاکمیتی مشاهده می‌شود، با پیامدهای مخرب و منفی آشکاری برای طبقه‌ی کارگر و کنش‌گری اجتماعی آن همراه بوده است. ممانعت از شکل‌گیری نهادهای صنفی و اتحادیه‌ای و کنش‌گری کارگران در قالب تجمعات صنفی و معیشتی و بازداشت و صدور احکام سنگین زندان برای فعالان‌کارگری نیز بر شرایط دشوار طبقه‌ی کارگر افزوده است.

بر خلاف نگاهی که وقتی از طبقه‌ی کارگر صحبت می‌شود، تنها بر مطالبات معیشتی متمرکز می‌شود، دفاع از طبقه‌ی کارگر به هیچ وجه محدود به دفاع از مطالبات صنفی و معیشتی نبوده و نیست. مطالباتی چون آزادی، دموکراسی و مجموعه ی وسیعی از مطالبات دموکراتیک و مترقی که مطالبه‌ی عمومی توده‌های وسیع مردم در ایران است، نه‌تنها مطالبه‌ی طبقه‌ی کارگر هم هست، بلکه پیشبرد مبارزات معیشتی و اجتماعی طبقه‌ی کارگر نیز اساساٌ مستلزم دستیابی به این‌ حقوق است. در واقع از نظر تاریخی نیز جز این نبوده و به همین دلیل نیز هست که مبارزات طبقه‌ی کارگر همواره در ارتباطی تنگاتنگ با تأمین حقوق دموکراتیک بوده و به عنوان مثال برای نخستین بار در جهان پس از انقلاب اکتبر است که دست‌یابی به حق رأی برای زنان ممکن می‌شود.

در ارتباط با جنبش کارگری در شرایط کنونی، توجه به دیالکتیک مبارزه‌ی طبقاتی و دموکراتیک از یک سو و دیالکتیک مبارزه‌ی دموکراتیک و عدالت‌خواهانه با مبارزه‌ی ملی و ضدامپریالیستی از سوی دیگر از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این ارتباط توجه به سخن زنده‌یاد دکتر فریبرز رئیس‌دانا مهم است که خط مستقل ملی و دموکراتیک و عدالت‌خواهانه‌ای را برای طبقه‌ی کارگر مطرح می‌کند که نه برای مبارزه با امپریالیسم به ارتجاع داخلی پناه می‌برد و نه برای مبارزه جهت دست‌یابی به آزادی و حقوق دموکراتیک، به امپریالیسم و نیروهای وابسته به آن متوسل می‌شود.

از این رو با تأکید بر اینکه دفاع از منافع طبقه‌ی کارگر مستلزم مبارزه برای دست‌یابی به حقوق و آزادی‌های دموکراتیک در کشور است، از منظر عدالت‌خواهانه، گرامی‌داشت واقعی اول ماه مه (روز جهانی کارگر) در شرایط کنونی کشور مستلزم راه‌انداختن کمپین‌های متعددی در جهت گسترش آگاهی طبقاتی، افزایش سازمان‌یافتگی و کنش‌گری طبقه‌ی کارگر برای بهبود شرایط کار و زندگی و افزایش سهم هژمونی اجتماعی و سیاسی آن است. برخی از مهم‌ترین محورهای این گونه کمپین‌ها را می‌توان به صورت زیر فهرست نمود :

  • افزایش دستمزد در چارچوب ماده‌ی ۴۱ قانون کار و ماده‌ی ۹۶ قانون تأمین اجتماعی با هدف بازگرداندن و حفظ قدرت خرید کارگران در برابر رویکرد مقررات‌زدایی و مقررات‌گریزی دولت
  • تغییر ترکیب شورای عالی کار در جهت افزایش تعداد و نقش نمایندگان کارگران در آن از طریق تأمین سازوکار مشارکت واقعی کارگران در انتخاب این نمایندگان
  • کوتاه‌کردن دست دولت از سازمان تأمین اجتماعی به عنوان دارایی کارگران و بازنشستگان و دموکراتیزه‌کردن مدیریت آن از طریق مشارکت دادن کارگران و بازنشستگان در مدیریت آن
  • دفاع از حق فعالیت صنفی، سندیکایی و اتحادیه‌ای، حق اعتراضات و کنش‌گری‌های صنفی و معیشتی کارگران در برابر ممانعت و اقدامات سرکوب‌گرانه و بازداشت و زندان در برخورد با این اعتراضات از سوی حاکمیت
  • دفاع از کارگران، بازنشستگان و فعالان کارگری بازداشت شده و زندانی و مطالبه‌ی آزادی آن‌ها
  • مخالفت با واگذاری بانک رفاه به بخش خصوصی
  • الزام دولت به ارائه‌ی خدمات اجتماعی به مردم طبق فصل سوم قانون اساسی در ارتباط با مسکن، آموزش، بهداشت و درمان که همچنان مسکوت مانده است.
  • الزام کارفرمایان و دولت به کنترل عوامل زیان‌آور و خطرناک محیط‌های کار که آمار بیماری‌های شغلی و حوادث و پیامدهای زیان‌بار و مرگ‌بار ناشی از آن دائماً در حال افزایش است.
  • الزام دولت به ارائه‌ی خدمات بهداشتی و درمانی کامل و رایگان به کارگران و بازنشستگان
  • دفاع از دستاوردهای مبارزاتی کارگران مانند سن بازنشستگی در برابر تلاش‌های در دست انجام برای حذف آن‌ها
  • مخالفت و اعتراض به موقتی‌سازی‌کارگران و تخریب انسجام اجتماعی طبقه‌ی کارگر
  • به رسمیت شناختن روز جهانی کارگر به عنوان تعطیل رسمی کارگران و برگزاری آزادانه‌ی مراسم این روز در محل‌های کار، سالن‌ها ، میدان‌ها ، فضاهای عمومی و …

بدیهی است که موارد دیگری را هم می‌توان به این محورها افزود. نکته‌ی مهم در ارتباط با کارزارهای کارگری این است که به درستی مدیریت شوند. یعنی به درستی امکان‌سنجی، طراحی و برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، هدایت و رهبری شوند. برای این منظور باید از تجارب و دستاوردهای موفق در جنبش کارگری در ایران و جهان استفاده کرد. این امر علاوه بر کنش‌گری فعال، مداوم، منسجم و بابرنامه، مستلزم کار پژوهشی و آموزشی در جنبش کارگری در این زمینه‌هاست.

بی‌تردید چنین کارزار‌هایی در صورت مدیریت درست، می‌توانند به مثابه‌ی مدرسه‌ی مبارزه‌ی طبقاتی عمل کرده و فرصت‌هایی بسیار مناسب برای افزایش آگاهی طبقاتی و تشکل طبقه‌ی کارگر، کنشگری آن و در پیامد خود، افزایش اعتماد به نفس و تقویت هژمونی اجتماعی و سیاسی این طبقه فراهم کند. و تردیدی نیست که برگزاری چنین کارزار‌هایی، از یک سو مستلزم تأمین حقوق و آزادی‌های دموکراتیک در جامعه‌‌ی ماست و از سوی دیگر برگزاری آن‌ها به نوبه‌ی خود بر تثبیت و تحکیم این آزادی‌ها در جامعه‌ تأثیرگذار خواهد بود.

[۱] https://www.bolshevik.info/lenin-on-may-day-in-1904.htm

  • اخبار روز

 

یک نظر بگذارید