ایران یک کشور کثیرالمله نیست – اتابک فتح اله زاده

 

  • اخبار روز
  • یکشنبه, ۱۶ بهمن ۱۴۰۱

چندی است که  بار دگر بحث های   کهنه  به راه افتاده است  که کشور ایران از ملت های گوناگون تشکیل شده است . پیش از ورود به اصل مطلب لازم است  به این موضوع اشاره کنم  که  سرچشمه و  زیر بنای فکری و پایه های تئوریک و سیاسی  این گونه مقوله ها که  « ایران کشور کثیر المله است »  برخاسته از کجاست .

واقعیت این است اولین بار طرح این گونه مقوله های  وارد اتی « ایران کشور کثیر الملله است »   توسط حزب

 

توده ایران  وارد ادبیات سیاسی و فرهنگی ایران شد .این نسخه ی لنینی بدون همخوانی با واقعیت های تاریخی ایران ، در هنگامه  اشغال شمال ایران توسط ارتش سرخ و پیدایش  «فرقه دمکرات آذربایجان » و « حزب دمکرات کردستان»  بطور گسترده مطرح شد . گرچه حزب توده ایران با خطای معرفتی کورکورانه مبلغ و مدافع  این نظریه در ایران شد  اما  پس از چندی از درون حزب توده ایران  پرچم مخالفت  با این نظریه  بلند شد .

گرچه سوسیالیسمِ شوروی همچون حباب صابون از درون پاشید . با وجود این  پس از گذشت ۸۰ سال هنوز که هنوز است  تفکر لنینی هم چون ویروس جان سخت در کشور ما جولان می دهد . و هنوز هم  آبشخور  فکری بخشی از روشنفکران  ، دانشگاهیان ، سیاسی های قوم گرا و سازمان های سیاسی به ویژه چپ سنتی ایران در مورد مقوله هایی مانند  «ملت »، «ملی گرایی »، «اصل حق ملل  در تعیین سرنوشت خویش» ، «کشور های کثیر الملله» نظرات شان   الهام گرفته از سیستم فکری و سیاسی لنین می باشد.

چپ سنتی ایران  برای پاسخ به مشکلات و خواست های  بر حق  اقوام ایرانی، بطور مکانیکی و بدون تحقیق  و بررسی شکل گیری روسیه ی تزاری را با ایران  یکی در نظر می گیرد . لنین به درستی  می گفت که روسیه زندان ملل است . در واقع امر روسیه ی تزازی با قلدری و قدرت نظامی   کشورها  و ملت ها ی دیگر را به ضرب زور به سیطره ی خود در آورد . در هر کجای  کشور روسیه ی تزاری ، جنبش های ملی و رهایی بخش بر علیه اش شکل گرفت  به طرز وحشیانه سرکوب شد.  در همین رابطه بود که لنین روس ها را «ملت سلطه گر» و دیگر ملل را   « ملت های سلطه پذیر» می نامید . لنین برای جذب  ملل ساکن روسیه  که از سیطره ی تزار ها   به جان آمده بودند  با شعار « حق ملل  در تعیین سرنوشت خود » به میدان آمد .

پس از پیروزی انقلاب  اکتبر لنین بر شعار خود وفادار نماند . حکومت  شوراها به رهبری لنین تمامی حکومت های نو بنیاد در قفقاز و آسیای میانه را سرکوب و قلع و قمع  کرد  و در واقع ادامه دهنده ی راه و روش تزار ها شد. لنین پس از پیروزی انقلاب اکتبر  مطرح کرد  که  مبارزه در راه  سوسیالیسم  بر مسئله ملی اولویت دارد.

اصل مطلب این است که موقعیت قومی و ملی در ایران با موقعیت  روسیه تزاری  تفاوت ماهوی و اساسی دارد. ساکنان فلات ایران  و اقوام ایرانی  طی قرن ها و هزار ها با تمام فراز و فرود ها  بطور طبیعی در هم تنیده  و در یک پیوند تاریخی  شکل گرفته است  و افزون بر این  دولت های تاریخی در وحدت بخشی  و پیوند های تاریخی ساکنان اقوام ایرانی نقش بسزایی داشتند. ایران کنونی ما فراورده ی  یک تاریخ مشترک سه هزار ساله می باشد .  با چه منطقی  ما حق داریم  پس از گذشت بیش از ۱۰۰ سال از انقلاب اکتبر  باز هم  بطور کلیشه ای   ایران را کشوری چند ملیتی و اقوام را به جای ملت بکار می بریم. ملیت در جهان امروز در واقع  تعلق هر شهروند به یک ملت می باشد . واقعیت های تاریخی کشور مان با هیاهو تحریف نمی شود . نمی توان به تقلید از لنین کشور ایران را به ملت سلطه گر و ملل سلطه پذیر تقسیم کرد که گویا در ایران فارس ها ملت سلطه گر می باشند.  ما در ایران فارس زبان ، ترک زبان، عرب و کرد و بلوچ زبان داریم اما ملتی به نام ملت فارس، ترک، عرب ، کرد ، لر و گیلک   نداریم . امروز  اگر ما  اقوام ایرانی را به عنوان ملت به رسمیت بشناسیم فردا  به تعداد مدعیان باید به برپایی دولت مستقل تن دهیم . آیا مشخص نیست این طرز تفکر ها  چه عواقب وحشتناک می تواند  برای ساکنان این مرز و بوم به وجود آورد؟.

به گواهی تاریخ ، مردمان این مرز و بوم با وجود داشتن هویت قومی و ایلی شان  در کلیت ، خود را متعلق به ایران می دیدند. بازتاب تعلق تاریخی به ایران ، در سخنان شادروان عبدالرحمان  قاسملو  نیز بخوبی  آشکار است  که می گفت : « من کرد ایرانی، از هر ایرانی ، ایرانی تر     هستم ». او شعار دمکراسی برای ایران و خود مختاری برای کردها را مطرح کرد. نباید  منکر رفتار های نادرست و تبعیض های دوره حکومت  پهلوی و همچنان  سرکوب وحشیانه نظام  جمهوری اسلامی بر علیه اقلیت های قومی و مذهبی بخصوص بلوچ ها و کردها شد . به باور من از همین امروز باید برای توسعه مناطق محروم تلاش کرد به کمبود های این مناطق توجه ویژه کرد. چگونه می شود انسان های آزادیخواه   فقر و فلاکت بلوچ ها را مشاهده کنند و در عین حال از ایرانی بودن خود خجالت نکشند .

اکثریت ساکنان  مردم ایران طی هزاران سال  به لحاظ فرهنگی و عاطفی و تاریخی به هم گره خورده اند. نباید  واقعیت های تاریخی کشورمان  را نادیده گرفت و یا سرسری گذر کرد.  باید از خود پرسید  چرا این کشور در درازای تاریخ  توانست تمامی نیروهای مهاجم را به مرور زمان از آن خود کند؟ حتی اقوام ترک و ترکمن و تاتار ها  که   طی  چندین قرن پی در پی به سرزمین ما  هجوم آوردند . پس از گذشت اندک زمانی  هر کدام  از آن ها   خود را شاه ایران و متعلق به کشور ایران دانستند  و در گسترش شعر و ادبیات فارسی تلاش کردند.   سیستم اداری و  دیوانی ایرانیان را پذیرا شدند و حتی برای حفظ  و نگهداری  کشور علیه  ازبک ها و عثمانی های  ترک زبان شمشیر زدند .

فدرالیسم

باز هم یک کلیشه برداری دیگر، طرح پروژه فدرالیسم  در ایران می باشد . عده ای از هموطنان بر این باورند  که  استقرار فدراسیون اقوام ایرانی ، برای کشورمان  یک  راه کار مناسب می باشد .  به باور من  سیستم  فدرال برای ایران غیر عملی و زیان بار خواهد بود .  فدرالیسم  به مثابه شیوه کشورداری منطبق  با واقعیت های عینی و سیاسی  کشورمان  نیست.  در واقع پذیرش فدرالیسم  به نوعی  گره زدن نابجا  به دست و پا می باشد  که فردا از باز کردن آن عاجز  خواهیم ماند و موجب  درد سر جدید خواهد شد .

اصولا فدرالیسم  به مثابه یک شیوه کشور داری  در هر کجای جهان  که شکل گرفته است  از همگرایی کشورها و یا واحد های کوچک  جدا از هم  آغاز شده  و در نهایت  به  تشکیل  دولت های مشترک منجر شده است. این روش برای آمریکا و بسیاری از کشور های اروپایی جواب  مثبت داده است . در واقع  حاکمان و مردمان  این کشورها بنا به ملاحظات سیاسی و اقتصادی از پراکندگی  به یگانگی  و وحدت سرزمینی رسیدند.

به گواهی تاریخ  اقوام  ایرانی طی هزاران سال با تمام افت و خیز ها بطور طبیعی در زیر سایه دولت ها و سلسله های قدرتمند  به هم جوش خوردند ، در شادی ها و شکست ها با همدیگر روزگار خود را سپری کردند و با گذشت زمان  صاحب  تاریخ و فرهنگ مشترک شدند .  این قابل درک نیست که ما برای  قراری فدرالیسم  اول  اقوام  ایرانی را  بطور مصنوعی از هم جدا کنیم  و سپس به نام نامی فدرالیسم  این اقوام را دوباره  به هم جوش بزنیم .

ایران امروز ما در این شرایط آشفته ی نیازی به فدرالیسم ندارد. نیاز مردم ایران برقراری دولتی بر اساس عدم تمرکز و دادن اختیارات وسیع به استان ها و به ویژه مناطق کردستان و بلوجستان  و مناطق محروم می باشد.  این حرف  ها از کشفیات ما نیست. بیش از یک قرن است که  پدران ما در انقلاب مشروطیت برای مهار قدرت مرکزی  قوانین انجمن های ایالتی و ولایتی را در پارلمان ایران به تصویب رساندند  .

تصمیم گیران در تهران هر کسی باشند باید از نگاه و رفتار های آقا بالا سری دست بردارند  و در عمل از داشتن امتیاز  و برتری طلبی کوتاه بیاید. اقوام  ایرانی  حق دارند  در کنار زبان مشترک ایرانیان ، آموزش زبان مادری  خود را داشته باشند. آنان  حق دارند در رشد فرهنگ قومی  و در خود گرانی  مناطق خود نقش داشته باشند. این گونه اقدامات زمینه ی همبستگی ملی ایرانیان را فراهم می کند. ایران وطن مشترک تمام اقوام ایرانی است که قرنهاست در این سرزمین زندگی می کنند.

انگیزه ی این نوشته کوتاه من واکنشی به برنامه  تلویزیون بی بی سی در مورد « تمامیت ارضی»   و دفاع دکتر کامران متین از مقوله ی « ایران یک کشور کثیرالمله »  و افزون براین سکوت  و لکنت زبان  بخشی از چپ ها و جمهوری خواهان در نشست  جبهه جمهوری خواهی در قبال       « تمامیت ارضی ایران» می باشد.

یاد آوری این نکته اهمیت دارد برای رفع حساسیت های تاریخی  و نگرانی ها می توان به محتوای شعارها  وفادار ماند و در عین حال  شکل شعارها را آراسته تر و به روز کرد . اینگونه  اقدامات به نوبه خود می تواند به همبستگی ملی کمک کند . به طور نمونه می توان  به جای شعار    « تمامیت ارضی ایران »، « یک پارچه گی سرزمینی»  و یا  به جای شعار « خود مختاری »،  «خود گردانی» را انتخاب و بکار برد.

 

یک نظر بگذارید