آیا اعدامهای اخیر طبقاتی است؟ چرا کارگران؟ – مهرنوش موسوی

 

پدر محمد مهدی کرمی در مصاحبه با خبرنگار اعتماد میگوید پسرم به من گفته بابا قسم به دستهای پینه بسته ات اینها دروغ میگویند. من نکردم!

ماشالا کرمی میگوید من این بچه را با بدبختی بزرگ کردم. دستفروشی میکردم تا کفش ورزشی بخرد و‌در مسابقه شرکت کند. آقای کرمی میگوید من الان سر چهار راه دستمال کاغذی میفروشم. پسرم هم کارگر دستفروش بود.

سید محمد حسینی اعدامی بعدی، کودک کار بوده که در زمان دستگیری اش در مرغداری کار میکرده است. مجیدرضا رهنورد تازه سرپرستی خواهر و مادرش را هم عهده دار بوده است. محسن شکاری برای تامین خودش در کافه کار میکرده. همه اینها از قشر محروم و کارگری جامعه هستند.

سوال این است آیا این اتفاقی است که جمهوری اسلامی کارگر و زحمتکش را برای اعدام دستچین کرده است؟ بالاخره باید دلایلی داشته باشد. این دلایل چیست؟

۱. واقعیت این است که اکثریت جمعیت قیام کننده در ایران کارگر و زحمتکش است. این را ما نمیگوییم. بولتن فارس میگوید. مقامات جمهوری اسلامی میگویند. جغرافیای اعتراض خیابانی میگوید. رادیکالیسم مناطق محروم میگویند. انقلاب ایران انقلاب کارگران، زحمتکشان و مردم له شده زیر بار فقر و‌ نداری است. این انقلاب ادامه قیامهای شهری قبلی است. جمهوری اسلامی برای اولین بار در دیماه ۹۶ خودش علنی اعلام کرد که این قیام گرسنگان هست. اسمش را برای تحقیر جامعه کارگری گذاشتند قیام پیک موتوریها و بچه های طلاق!

۲. در سال ۹۶ حجاریان در مصاحبه با دختر خلخالی که پرسید چرا شما از این قیام حمایت نمیکنید؟ مگر نمی گفتید فشار از پایین، چانه زنی در بالا؟ حجاریان گفت این قیام با ۸۸ فرق دارد. گفت این قیام پیک موتوریها و بچه های طلاق است. گفت این اصلن پایه اجتماعی اش به پلتفرم ما نمیخورد. ما نمیتوانیم با جنبشی کار کنیم که از قشر دیگری آمده. ما باید برویم سراغ جنبش دیگری. ناگفته نماند که همین کار را هم کردند. شما نگاه کنید هر کسی از بغل دست حجاریان و جریان اصلاحات ریزش کرد، به کمپ راست پیوست. چرا؟ چون پایه اقتصادی و اجتماعی اپوزیسیون راست ایران قشر مرفه است. این غیر قابل کتمان است. شما یک فعال کارگری در ائتلافها و خوش و بش های اینها می بینید؟ تسمه ایی که اصلاحات را به این کمپ وصل کرد، پایگاه اقتصادی و طبقاتی مشترک بود.

۳. جمهوری اسلامی نظام آیت الله های دزد، چپاولگر و سپاه و بسیج اختلاسگر است. از اولش هم حکومت دزدهای سرگردنه بود. آخوند مفتخورترین عنصر جامعه ایران بود. شاه اجازه داده بود که مفتخوری کنند، ول بگردند و توطئه کنند. در آستان قدس رضوی که کارتل چپاول آخوند بود، شاه هم گذاشت که نه کار کنند، نه مالیات بدهند، تازه با کوچکترین اقدام خود شاه در جهت مدرنیزه کردن کشور، حق وتو هم داشته باشند. این در حالی بود که همان شاه اعتصاب کارگران چیت سازی را در سال ۵۰ که حتی برای افزایش دستمزد هم نبود، کارگران دستمزد قانونی خودشان را میخواستند، به گلوله بست. ۲۰ نفر کارگر اعتصابی کشته شدند.

حکومت اسلامی از روز اولش حکومت مفتخورترین قشر اجتماعی در جامعه ایران بود. اما از دوران رفسنجانی متوجه شدند که اسلام به عنوان مبانی عقیدتی این حکومت شکست خورده است. برای همین اقتصاد را کلهم به سپاه و واطلاعات و ارتش واگذار کردند. همین باعث شد که طبقه متمول ایران حتی در پایینترین سطح وابسته حکومت بشود. شما نگاه کنید یک ورزشکار معترض فعلی نداریم که پای کمپین انتخاباتی قبلی حکومت نبوده باشد. یک هنرمند نداریم که دستمزد کلان نگرفته باشد برای خدمت هنری به این نظام. یعنی از یک جایی این حکومت متوجه شد که قدرت دلار برای نگه داشتن چسب درونی حکومت و گسترش پایه آن از اسلام بیشتر است. به مراتبی که اقتصاد « دستوری» شد، وضعیت طبقه کارگر و قشر زحمتکش اسف بارتر شد. تا مرز مرگ در اثر گرسنگی!

جمهوری اسلامی در دهه های اخیر چندین اتاق اطلاعاتی علیه جنبش کارگری درست کرده، صدها نفر را بسیج کرد که به شیوه های مختلف علیه فعالین کارگری و هر گونه اعتصاب و اعتراضی عمل کنند. آخرین آن به خون کشیدن اعتصاب قهرمانانه هفت تپه بود.‌ جمهوری اسلامی از کارگران بسیار میترسد. چون میداند در جنگ با نظام نه گرین کارت دارند، نه چیزی برای از دست دادن. طبقه ای که از مرگ نترسد، چون در اثر گرسنگی سالهاست مرده است، از گلوی آخوند این مملکت را بیرون میکشد.

۴. جمهوری اسلامی روی بی پناهی قشر کارگر در اپوزیسیون ایران حساب کرده است. به اعتقاد من اطلاعات سپاه دستچین میکند ببیند کی غریب و بی پناه است، کس و کاری در خارج کشور ندارد، بی پول است، وثیقه میلیاردی نمیتواند بدهد، سلبرتی نیست، رسانه ها دنبال کارش نیستند. اینها را لیست میکند و برای اعدام میفرستد. الان میفهمید چرا کارگران برای اعتصابات کارگری صبر کردند. چون میدانند اوضاع چه خبر است!

یک فکت دیگر بیاورم تا بحثم روشن شود.

 

 

ببینید الان جمهوری اسلامی سر اینکه زنی را اعدام کند مکث کرده. چرا؟ اینهمه لیدر خیابانی زن داریم که حتی در کشتن بسیجیها نقش داشتند. چرا اعدامشان نمیکند؟ چون ارزیابی سیاسی دارد که زن بودن وجاهت سیاسی دارد هم در اپوزیسیون و هم در منظر بین المللی. برای همین اعدام نمیکند. عین این استدال به شیوه عکس برای کارگر صادق است. جمهوری اسلامی میداند که وجاهت کارگر دستفروش این مملکت یا کارگر مرغداری اندازه هنرمند، اندازه سلبرتی، دکتر یا مهندس نیست. مطالعه میکند کدام قشر طعمه بهتری است. زندانی هم کم نداریم جلو دست این حکومت که کارگر باشد. انتخاب برای او آسان است.

۵. سی سال پیش چند تا از کارگران اعتصابی نفت را گرفتند، در خارج کشور چپها غوغا کردند. روی چی غوغا کردند؟ اینکه جمهوری ضد کارگر اسلامی حق بازداشت کارگر اعتصابی را ندارد. جمهوری اسلامی بلافاصله ترسید. الان اگر دست برقضا جمهوری اسلامی کارگر را انتخاب میکند برای طناب دارش، باید سوال کنیم چه معادله ای عوض شده که این حکومت الان از کشتن کارگر قیام کننده نمیترسد؟ من سوال میکنم آیا اگر ده تا از چهره های انقلاب اخیر ایران به جای هنرمند میلیاردی، ورزشکار لاکچری، خبرنگار درباری، افرادی مثل اسماعیل بخشی، جعفر عظیم زاده، پروین محمدی، اسماعیل عبدی، لیلا حسین زاده، سپیده قلیان و… بودند، آیا جرئت میکرد کارگر اعدام کند؟ نه، وجدانن جرئت میکرد؟

« برگرفته از فیسبوک مهرنوش موسوی»

 

 

 

 

یک نظر بگذارید