تازه من هندوانه‌هایی را میشناسم که بیشتر از ما تُخم دارند

نویسنده : محمود برزین طنز پرداز شیرازی،

وقتی پرتقال‌ها ناف دارند ، ذرت‌ها دندان دارند و پسته‌ها دهان دارند ، بعید نیست که از ما خیلی آدم‌تر باشند

گیلاس‌هایی را دیدم که کمتر از آدمی کِرم دارند .

فندُقی را دیدم که مغزش از خیلی از انسان‌ها بیشتر است .

‌ نارگیلی دیدم که پشم دارد و پشمش از دست انسان‌ها ریخته .

گلابی‌هایی را دیدم که بدون عمل ، باسن ِ زیبایی دارند .

میوه‌ای میشناسم که بدون آرایش ، هلوست .

موزی میشناسم که لباسش مارک‌دار است .

دیروز یک “کلم ِ قُمری” خریدم و دیدم که برعکس ِ خیلی از آدم‌ها ریشه دارد .

برعکس ، آدم هایی را میشناسم که انگار “تره‌بار” هستند .

مثلا دور و بر ما سیب‌زمینی کم نیست .

جماعتی روان‌آزرده که مثل فلفل ، تند هستند .

مسئولینی را دیدم که از هندوانه پوست کلفت‌ترند .

دیروز یکی را دیدم انگار سیر بود . آنقدر سیر بود که خودش را از پُل پرت کرد .

پدران ِ زحمت کشی را میشناسم که مثل بعضی پرتقال‌ها دلشان خون است .

… و ملتی را میشناسم که آنها را برگ چغندر فرض میکنند .

بیخود نیست که پادشاهان می‌گویند : ملت کیلو چند ؟؟ پادشاهانی که مثل بادمجان ، تاج بر سر ِ خود میگذارند ، ولی نمیدانند که تخمی هستند .

و ما شاعرها ، توت‌فرنگی‌هایی هستیم که زبان ِ سُرخمان ، سرِ سبزمان را به باد میدهد .

 

 

یک نظر بگذارید