سیاهکل به تاریخ تعلق دارد! – یوسف زرکار

 

(به مناسبت چهل و یکمین سالگرد قیام سیاهکل)

بار دیگر سالگرد سیاهکل فرا رسید.اکنون در شرایطی چهل و یکمین سالگرد واقعه تاریخی سیاهکل را گرامی می داریم که چهار دهه کامل از آن روز بزرگ تاریخی می گذرد و شرایط سیاسی – اجتماعی در مقایسه با آن زمان کاملا دیگر گونه است . در طی این مدت هر ساله با بیانی، به شیوه هایی و در اشکالی گوناگون این عمل انقلابی  گرامی داشته شده است، اما نه تنها محتوای این گرامی داشت ها گوناگون بوده است بلکه نیروها و تشکل هایی که به این امر مبادرت ورزیده اند نیز متفاوت بوده اند . اما سئوال اساسی این است که چگونه گرامی داشتی شایسته و با یسته آنست ؟ این مهم زمانی حاصل میگردد که  مضمون و خصایص ویژه آن حرکت درک گردد و از میان ویژه گی های گوناگونش خصلت اساسی  و پیام اصلی آن بمثابه یک رهنمود تاریخی باز یافته و بکاربسته شود . پس با نگاهی گذرابر روند این سالگردها ، تلاش می شود تا حدودی مسله روشنتر شود :

 

غرش سلاح های رزمندگان سیاهکل در 19 بهمن سال 49 ، قیام عده ای پیشاهنگ خلق علیه استبداد و نظام وابسته به امپریالیزم شاه و بیانگر شورش علیه نظم موجود بود، که با طنینی سراسری عزم، روش و راه نوین مبارزه را اعلان کرد . تداوم مبارزه تا سال 57 به پشتوانه اعمال قدرت انقلابی سازمان چریکهای فایی خلق یعنی سازماندهی و آتش سلاح در شهرها ، به بیانه ها و اطلاعیه های گرامی داشت سالگردها مضمون و محتوای واقعی می بخشید . در خودسال 57 به دلیل شرکت بخشی از سازمان و هوادارانش  بصورت اتفاقی در قیام 21 و 22 بهمن، آن قیام عده ای معدود راتبلوری در ابعادی توده ای بخشید و”ایران را سراسر سیاهکل می کنیم” انعکاسی گسترده یافت. این نه تنها عالیترین وجهه گرامی داشت آن واقعه بود، بلکه دریک  تغییر شرایطی کیفی سازمان چریکها را به لحاظ کمی و کیفی دگرگون ساخت و با این جهش سازمان از تشکلی کوچک به یک جنبش فراروئید و به جنبش فدایی معروف گردید . اما همین فرارویی دقیقا فرودش را در خود داشت زیرا که این فرارویی به جنبش،  تحت سیطره و مادیت یافتن یک تئوری واحد ، منسجم و مونیستی نبود ، بلکه برداشت ها و گرایش های گوناگون از تئوری مبارزه مسلحانه و ضد آنرا در خود داشت، که گرایشات فکری مسعود احمدزاده ، بیژن جزنی و گرایشی که هر دوی آنان را رد می کرد و حتی گرایش حزب توده ای را شامل میشد . همه زیر چتر فدایی و حنبش فدایی، ملغمه ای از گرایشات نظری- سیاسی را تشکیل می دادند . بی جهت نبود که در گرامی داشت سال 58 در خود سیاهکل،  که  به وسیله سازمان برگزار شد، گرایشی که بعدا جریان راست و ضد انقلابی اکثریت را شکل دادند ، خمینی را نه تنها رهبر و امام بلکه انقلابی خطاب کردند ( سخنرانی جمشید طاهری پور ) و در نقطه مقابل آن، جریان چریکهای فدایی خلق ( جریان اشرف دهقانی – محمد حرمتی پور ) در همان سال 58 در متینگ مهاباد در کردستان، ضمن ضد انقلابی دانستن خمینی و رژیمش و تاکید برتداوم راه سیاهکل، در پرتو بی افقی و نداشتن چشم اندازی روشن ، کردستان را سنگر آزادگان نامیدند و بدین وسیله تشکل کمونیستی خودرا در حد آزادی خواهان و جنبش کمونیستی ای که مدعی پرچمداریش بودند را در حد مدافعین جنبش خودمختاری طلب خلق کرد فرو کاستند و با این تقلیل گرایی،دنباله روی تداوم یافت.

در سالهای 60 و 61 که سالهای انشعابات و پراکندگی طیف های گوناگون موسوم به فدایی بود تنها جریان چریکهای فدای خلق ( ارتش رهایی بخش خلق های ایران ، جریان صبوری – حرمتی پور ) که از چریکهای فدایی خلق انشعاب کرده بودند نظرا و عملا با تدارک و سازماندهی حرکت ستون چریکی در جنگلهای مازندران ، راه سیاهکل را تداوم دادند. آنان با درک پیام اصلی و محوری سیاهکل به طور واقعی بعد از ده سال آنرا زنده کردند. اگرحرکت  سیاهکل14 روز دوام آورد ، حرکت چفخا (ارخا)به مدت 14 ماه ادامه داشت. اگر حماسه ی سیاهکل در شرایط و فضای سکوت و خفقان حاکم بر جامعه پژواکی  سراسری یافت، این حرکت با تداومش و طی عملیات های موفق در شرایط وفضای متلاطم و التهابی سال های 60 و61 که هر روزش مشحون از حوادث و تکان های سیاسی بود (عملیات روزانه مجاهدین ،تظاهرات ها و درگیری های خیابانی،اعدام های دسته جمعی ،قیام سربداران در امل و غیره )،انعکاسی وسیع و تاثیرات عمیق منطقه ای برجای گذارد و واژه “جنگلی” و شرح کارهای انان ورد زبان توده ها در مازندران گشت.

از سال های 60 و 61 به بعد بخشی از فداییان مستقر در کردستان مانند اقلیت، چفخا و چفخا(ارخا)در چهار چوب دنباله روی از جنبش خلق کرد و حفظ خود، طی مراسم هایی در مقر ها و در مواردی نادربا نام گذاری عملیاتی ایذایی بنام سیاهکل و صدور اطلاعیه و بیانیه سالگرد سیاهکل را گرامی می داشتند و به تکرار این امر تا سال 67  دل خوش بودند.

از سال 68 به بعد که این تشکل ها با شکل و شمایل دگرگون شده و پراکنده ی خود به خارج کشور انتقال یافتند،عملا گرامی داشت سالگرد سیاهکل در محتوا، در حد حفظ یک سنت و در شکل به تعزیه گردانی و نوحه خوانی برای ذکر مصیبت تنزل یافت .

روند طی شده در گرامی داشت سالگرد سیاهکل نشان میدهد که انبوه اعلامیه ها ، بیانه ها و سخنرانی ها ی باز ماندگان جنبش فدایی ،از محتوی خالی و تکراری است . از فهم مضمون و پیام اصلی آن تهی گشته و ربطی به درک جوهره ی  عمل انقلابی سیاهکل ندارد . از میان میراث خواران  قد و نیم قد که بنا بر ماهیت دیدگاه و مواضع شان با چنین شیوه های تکراری و بی محتوی راضی اند و می خواهند از این نمد  کلاهی برای خود بدوزند ، وضع مدعیان مدافع تئوری مبارزه مسلحانه  به ویژه مضحک تر است . مثلا ببینیم چخفا که مدعی درس گیری از سیاهکل است تا گذشته را چراغ آینده سازد، با پدیده  سالگرد سیاهکل به چه شیوه و متدی ودر کدامین شکل و محتوا برخورد میکند؟  اگر بنیانگذاران سیاهکل با تحلیل مشخص از شرایط مشخص به نقد و نفی اشکال مهجور مبارزه و شعارهای کهنه  پرداختند ، اینان را با این امور کاری نیست. نقد گذشته تابویی است که نمی خواهند به آن نزدیک شوند، شک نباید کرد که بعد از چهار دهه از گذشت واقعه تاریخی سیاهکل  هنوز روستا پایگاه عمده انقلاب است و جنگ توده ای طولانی آن استراتژی مطلوب ؟ وبعد از چهل سال به تلاش برای یک تحلیل سیاسی – اجتماعی مشخص و تازه نیازی نیست؟  اگررفقای  سیاهکل علیه شرایط موجود به قیام برخاستند ، اینان دنباله رو وضعیت موجودند و حداقل به تغییر شرایط حاکم برخود نیز برنمی آیند وبه  شیوه های مرسوم نمآهنگ سازی ، اطلاعیه های تکراری ، سخنرانی های کم محتوی و غیره محدود شده اند . اگر برای رفقای سیاهکل مضمون عمل و اهدافشان اهمیت شایان داشت و در پی اسم ورسم نبودند،  اینان با  چسبیدن به نام چریک فدایی بمثابه میراثی که هویتشان را می سازد ، مضمون و اهداف را فدا کرده اند . اگر رفقای سیاهکل بعدا ز عملیات پاسگاه سیاهکل با نوشتن و پخش اعلامیه ای دست نویس با امضای ” جنبش مسلحانه انقلابی ایران ” به توضیح اهداف ومواضع  خویش برای روستاییان برامدند، اینان هدف و محتوا را به فراموشی سپرده اند و چنان به اسم و نام چسبیده اند که یادشان رفته که  سی سال پیش ” سازمان چریکها” ( هم اکثریت و هم  اقلیت بعدی )  را غاصبین نام سازمان می خواندند و استدلال میکردند ( که درست هم بود ) که آنها به راه فدایی اعتقاد ندارند وبدان عمل نمی کنند، حال با بیش از دو دهه استقرار در خارج از کشور و بی عملی مطلق و صرف ادعای تکراری و بی محتوی مبنی بر” اعتقاد” به مبارزه مسلحانه و با لمیدن بر میراث بدست امده هیچگونه شک و سئوالی به خود راه نمی دهند .

همه مدعیان  رنگ و وارنگ  میراث داری  جنبش فدایی، با شیوه ای یکسان  ولی با تابلوهای متفاوت به کارمیراث خواری مشغولند. در این میان بعضی ها مانند فداییان خلق اکثریت ، فداییان اقلیت ، فداییان کمونیست، اتحاد فداییان تابلوهای خود را با اندک تغییری در واژه ها و به روز شده  در دست دارند و به کار خود سرگرم اند وبرخی بدون هیچ گونه دلواپسی وشکی حتی نیازی به روز کردن تابلوی خود نمی بینند. سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در  اتحاد و همکاری با شورای ملی مقاومت و مجاهدین مسیرش را می رود ولی چفخا همچنان تابلوی چریک فدایی را بالای سر خود نگه داشته است و برای آنان مرغ یک پا دارد. در این بین تنها چخفا ( ارخا ) بود که با انحلال عملی و   خودبه خودی در بدو ورود به خارج کشور ، نقطه پایانی برفعالیت سیاسی خود گذاشت و در حفظ تابلوی بی محتوی نکوشید و در  مسیر میراث خواری نیفتاد، گرچه از میراث مستقل و پرباری نیز  برخوردار بود .

حال طرفداران تئوری مبارزه مسلحانه می توانند از این سخنان پند گیرند یا ملال ، می توانند بیاندیشند یا دژم گشته و حکم تکفیر صادر کنند ،این دیگر به خواست و اراده انان بستگی دارد اما آنچه که ضرورت دارد،برخوردی آگاهانه در پاسخ به نیاز زمان است که عزم، روش وتحلیلی نو می طلبد.

 

یوسف زرکار –   بهمن ماه   1390 

 

یک نظر بگذارید