ضامن پیروزی مبارزات مردم ایران نه به کلیت جمهوری اسلامی است!

 

سرانجام این روزها فرا رسیدند. روزهائی که در پی سالها تحقیر و سرکوب در چرخه نظام جمهوری اسلامی هر سال آن بمثابه روزی بود و اینک بدنبال اعلام نتایج دهمین دوره ریاست جمهوری در ایران تحولاتی رخ میدهد که، هر روز آن بسان سالی طی میشود.

بختکی که سی سال مداوم بر سینه و گلوی مردم سنگینی میکرد و می فشرد با دست و همت خود آنان کنار زده میشود تا بتوانند عطر خوش ازادی وبرابری را حس کنند. بختک اما عظیم است و سخت جان. بختک قوانین پوسیده مذهبی، بختک روابط استثمارگرانه اقتصادی، بختک تحقیرگرانه تقسیم جامعه به خودی و غیر خودی، بختک تبعیضات قومی و مذهبی، بختک حذف زنان و تعریف آنان بعنوان ناموس، بختک بی حقوقی کارگران و تهیدستان، بختک ستاره دار کردن دانشجویان، بختک فقر بیکاری و اعتیاد، بختک امام فرقی نمیکند چه خمینی و چه خامنه ای، بختک ولی فقیه مجلس خبرگان و شورای نگهبان و البته بختک گارد ضدشورش و لباس شخصی و اطلاعاتی، بختک گشت نهی از منکر و ثارالله ، بختک شکنجه و دار ها و اعدامها.

سی سال از تولد نامیمون این نظام گذشت. این نظام اما سی ساله نیست. آنچه از دل قیام بهمن 57 متولد گشت رژیم جمهوری اسلامی  بود که پسوند اسلامی اش میراث  1400 سال قبل بود و کماکان قوانین آن حاکم و جاری .

همزمان اما، نوزاد زمان قیام  سی ساله است و چه خوش که 60% از اینان زیر سی سال و خود فرزندانی دارند و پدران و مادرانشان در قید حیات. همه چیز را دیده اند و تجربه کرده اند. میدانند که ساختار این نظام  بر اساس دیکتاتوری است و ابزارش سرکوب .واقفند که اجحاف و ستم و تبعیض، بند بند این نظام را رقم زده است. دانشجو اگر بوده اند هر آئینه که بحرکت افتاده اند تا آزادی را فریاد کنند، زندانش کرده اند. کارگر اگر بوده اند و برای سیر کردن شکم خواستار دستمزد معوقه شده اند، اخراجش کرده اند. معلم اگر بوده اند  یا کارمند یا پرستار و خواستار حقوقی برابر شده اند، بر سرش کوفته اند و اگر از جنس زن بوده اند و طالب رفع تبعیض و برابری با نیمه دیگر جامعه، منکوبش کرده اند. به دیگر سخن تسمه از  گرده  جامعه کشیده اند.

اما دست و پنجه نرم کردن با این نظام در سراسر این سال ها ادامه داشته است. گاه فرازی و گاه فرود، ولی همواره جاری بوده است و در تمام این دوران توده های مردم از هر روزنه ای سود جسته اند تا مفری برای تغییر شرایط بیابند.آنان می دانند که هر 4 سال کسی از خودی ها می آید تا بر جمهوریت ریاست نماید. جمهوریتی که با  پسوند اسلامی به ریشخند گرفته شده  است و  آنان در تمام این سی سال در این بازی شرکت فعال نداشتند و گاه حتی آن را تحریم کردند. چرا که خود آگاه بودند که رئیس جمهور در مقابل ولی فقیه و اعوان و انصارش کاره ای نیست، گر چه از تغییر دم زند. آخر سید خندان یعنی خاتمی خود بصراحت گفته بود که نقش ما بسان تدارکات چی  است. توده ها آنگاه که شخص اول دولت را مسلوب الاختیار دیدند، در دور پیشین، سیاست تحریم و انفعال پیشه کردند و احمدی نژاد بر راس امور اجرائی قرار گرفت. دوره این دیکتاتور کوچک حاکمیت نظامیان بود. پاسداران و بسیجیان در همه عرصه ها قدرت نمائی کردند . چنان عرصه را بر مردم تنگ نمودند که بی شک عنصر ذهنی در جهت آنچه که باید باشد، یعنی حاکمیت خود توده های مردم،  نضج بیشتری گرفت .

در نبود و خلاء رهبری واقعا مردمی  ، و گزینه ای نیرومند، اینبار آنان از شکاف ایجاد شده در میان حاکمان سود جستند، تا از آن عبور کنند. شکاف ناشی از تضادی بود که مردم  با تما یلات و خواستها و مبارزات خویش به بالائی ها تحمیل کرده بودند. و چنانچه پا به پای آن، سازماندهی و تشکیلاتی آنان را رهبری مینمود، زودتر از اینها عزم میکردند که حساب خود را با این نظام یکسره کنند.

جناحی از حاکمیت، چاره کار را برای حفظ ارکان نظام، در همسوئی با خواستهای مردم دید و جناح سوگلی ولی فقیه چون 4 سال گذشته بر بگیر وببند و سرکوب و جنجال آفرینی و نفس گیری پای فشرد.

گر چه در اساس هر دو این جناح ها سر و ته یک کرباسند و تمام بحثها و مجادلات آنان بر سر شیوه حکمرانی است ، اما در آنجائی که یکی شان بخش هایی از خواست و حرف مردم را تکرار کرده و آنان را گامی در رسیدن به آرزویشان که رهائی از شر کلیت این نظام بود نزدیکتر میساخت، پس به حمایت از وی برآمدند.اما در واقعیت هر 4 کاندیدا الزام خود  به نظام و ولایت فقیه و همچنین قانون اساسی را  اعلام داشتند. در واقعیت سابقه آنها در سرکوب و فریب مردم و اختلاس و غارتگری اظهر من الشمس است. آنچه که در اینجا  رخ میدهد  با اصول ابتدائی دمکراسی نیز خوانائی ندارد، یعنی در ایجا  رای به کسی برای احتراز از انتخاب کسی دیگر است، و نه انتخاب فردی مستقل بر اساس اندیشه مترقی و قابلیت های کارساز و سابقه اش!

بدنبال اعلام نتایج آنچنانی  به اصطلاح انتخابات ریاست جمهوری در 22 خرداد 88  که بسیاری آن را بهت آور خواندند، احمدی نژاد بار دیگر، طبق نقشه رهبری وسپاه  سکان اجرائی کشور را بدست گرفت. اینک همان جوانان 30 ساله و توده های مردم  که اکثرا به موسوی رای داده بودند، در کمال ناباوری اینبار خود را فریب خورده یافتند.

اعلام این نتایج چه در کمال صحت و یا بدروغ و ریا ،چه در قالب کودتای نرم و یا با تقلب صورت گرفته باشد، فرقی در صورت مسئله ایجاد نمیکند.سیاست آنان بر آن است  که در بر همان پاشنه بچرخد.

از این نقطه روزهای  تعیین کننده ای در مبارزات مردم ایران رقم میخورد. این سرآغاز را در مبارزات توده ها در روزهای اخیر شاهدیم. اینکه روند این حرکت به نتیجه آن یعنی سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و ایجاد حاکمیت خویش به بار نشیند یا نه  را، رشد مبارزات آنان تعیین میکند.

با ارزوی دستیابی توده های سنمدیده ایران، کارگران و زحمتکشان، زنان و جوانان به خواست هایشان ، در کنار آنان و در این راه بکوشیم.

سرنگون بادرژیم جمهوری اسلامی!

                        کمیته دفاع از آزادی و برابری در ایران – وین

14 /6/ 2009

 

info@degarguny.com

یک نظر بگذارید