زندگی گالیله برتولت برشت

 

گالیله در غم‌انگیزترین لحظه‌ی شکست، سنتِ دیرینِ قهرمان‌سازی را درهم می‌شکند.

هنگامی که شاگردان خشمگین و بی‌تابش به طعنه می‌گویند:

“بدبخت ملتی که قهرمان ندارد”،  گالیله، درهم شکسته و ناتوان، تنها و بی‌یاور، جوابی بی‌نظیر می دهد:

“بدبخت ملتی که به قهرمان احتیاج دارد”.

همین است؛ اگر ملتی بدبخت و درمانده نباشد، چه حاجتی به قهرمان دارد؟ چه بدبختی از این بالاتر که مردمی بنشینند و منتظرِ ظهورِ قهرمانی باشند؟ اصلا رویای ظهورِ منجی قادر، زاده‌ی ضعف و نادانی آدم‌هاست.

 

 

یک نظر بگذارید