مصاحبه ی فریبرز رئیس دانا در باره نه به اعدام

 

فریبرز رئیس دانا: دولت‌ها از مجازات اعدام به‌عنوان

 ابزاری برای ایجاد ارعاب استفاده می‌کنند

سالانه صدها نفر در ایران به صورت علنی و مخفی در زندان‌ها یا در ملأعام به جرائم مختلفی اعدام می‌شوند. این در حالی است که مقامات جمهوری اسلامی ایران هر گز به درخواست‌های مکرر سازمان‌های حقوق بشری برای توقف مجازات اعدام واکنش مثبتی نشان نداده است.از سویی دیگر مبارزه علیه اعدام در ایران در اشکال و شیوه‌های مختلفی صورت می‌گیرد و درعین‌حال سازمان‌ها، نهادها، شخصیت‌ها و فعالین سیاسی و حقوق بشری تعریف خاص و متفاوت خود را از مبارزه علیه اعدام و مجازات اعدام دارند.

در همین راستا گفت‌وگویی با فریبرز رئیس دانا فعال حقوق بشر و همچنین فعال در کارزار (کمپین) لغو گام‌به‌گام اعدام صورت گرفته است…

مصاحبه از حسام یوسفی

نه به اعدام:اصولاً بر چه مبنایی اعدام در قوانین اساسی یک کشور قرار می‌گیرد و صرفاً هدف از اعدام چه است؟

فریبرز رئیس دانااعدام ریشه‌های قدیمی در جوامع کهن دارد. در جوامع کهن برای حفظ تعادل اجتماعی و برای بقای جامعه و از همه مهتر برای بقای ساخت قدرت مجازات اعدام برای کسانی که برای جامعه مضر بوده در نظر گرفته‌شده است. قوانین همورایی در مواردی مجازات اعدام را توصیه کرده که این موارد گاهی آن‌قدر ناهمگون هستند که انسان را متعجب می‌کند.مجازات اعدام در قبایل مختلف در خاورمیانه وجود داشته است و شکل‌های متفاوتی برای مجازات اعدام وجود داشت مثلاً پرتاب مجرم از کوهستان و سنگسار و … اعدام با چوبه دار ریشه قدیمی دارد اما به‌تدریج در قرن ۱۵-۱۶ به بعد متداول شد. بعدازاین اسلحه در فعالیت‌های نظامی و جنگ‌ها به کار گرفته شد و اسلحه را برای اجرای مجازات اعدام هم به کار گرفتند اما مناسبات اجتماعی به‌طورکلی تغیر کرده ساختار قدرت تغیر کرده شکل‌بندی طبقاتی تغیر کرده مجازات اعدام به‌عنوان ابزاری پابرجا مانده این ابزار اعلام می‌کند که تعادل و اخلاق اجتماعی و نظم اجتماعی را برقرار کند ولی درواقع تماما برای حفظ ساختار قدرت است ساختار قدرتی که متعلق به حاکمیت است و این حاکمیت فقط در شکل سیاسی خلاصه نمی‌شود بلکه شکل‌بندی طبقاتی و قدرت اقتصادی را هم در خود دارد در جوامع مختلف با رشد آگاهی‌های مردم و با مبارزات دمکراتیک همراه با توسعه سرمایه‌داری شکل‌های اجتماعی مترقی‌تری هم به میدان آمد چون سرمایه‌گذاری نیاز به آزادی‌ها و امنیت‌های خاص داشت و اساساً مردم در نظم سرمایه‌داری بسیار آگاه‌تر و حاضرتر نسبت به دوره‌های ماقبل و دوره‌های فئودالی کلیسایی و فرمان روایی در قرن ۱۵-۱۶ درصحنه بودند که شاهد تحول سیاسی بزرگی بودیم که در مورد مجازات اعدام هم این تحول خود را نشان می‌داد به‌تدریج نسبت به مفید بودن مجازات اعدام اعتراض‌های متفاوتی شکل گرفت ژان ژاک روسو از میان آن‌ها بود دیدگاه‌های فایده گرایانه بیشتر غالب بود به این معنا که مجازات اعدام فایده‌ای در جلوگیری از جرائم را ندارد. اما از طرف دیگر حقوق مالکیت و حقوق مربوط به سلطه گری قدرت‌های سیاسی هم ترجیح می‌دادند خودشان را در برخوردهای خشن نشان ندهند و حضور خود را از این طریق تثبیت نکنند بلکه به روش‌های تنبیه بازار و تنبیه اقتصادی این کار را بکنند و قدرت سرمایه در دستشان باشد قدرت مالکیت در استخدام کارگر و اخراج کارگر در تعین دستمزد و در پروراندن ایدئولوژی که بخشی از این ایدئولوژی در موارد اخلاق اجتماعی مجدداً سرکوب‌های خاصی را ایجاد می‌کرد ولی به‌طورکلی وقتی جوامع را نگاه می‌کنیم جوامع سرمایه‌داری پیشرفته به‌تدریج مجازات اعدام را همراه با استثناهایی کنار گذاشت و به خاطر این نبود که نظام قدرت عوض‌شده بود بلکه این آگاهی عمومی بود که نظام قدرت را وامی‌داشت که دست از خشونت بردارد ضمناً خود نظام قدرت هم همین‌طور که در بعضی جهات به آزادی زنان خیلی بیشتر از گذشته احتیاج دارد ولی این آزادی، آزادی واقعی زنان نیست؛ در این مورد هم مجازات اعدام و مجازات خشن را جایگزین کرد با روش‌های کنترل قدرت اقتصادی اما جوامع دیگری که ساخت سیاسی خود را درخطر سقوط درخطر ضربه خوردن و درخطر متلاشی شدن می‌بیند ساخت قدرت سیاسی خود را جانشین ساخت اجتماعی می‌کند یعنی به‌عبارت‌دیگر این ساخت اجتماعی و بقای اجتماعی و تضمین اجتماعی خلاصه می‌شود در ساخت قدرت سیاسی من و اگر من نباشم سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. البته این در فلسفه دولت‌ها از گذشته‌های دورهم وجود داشته است ولی اینجا که بحث مجازات اعدام است این قدرت‌های سیاسی هستند که برای بقای خودشان و این بقا فقط عشق ایدئولوژیک ندارد یا فلسفه یا تقدس نیست که پشتش است این درواقع منابع مالی و اقتصادی است که با این دولت‌ها عجین شده است دولت‌ها در نظام‌های سرمایه‌داری پیشرفته قرن مثل سوئد و مثل آلمان به‌گونه‌ای غیرمستقیم منافع قدرت اقتصادی را حفظ می‌کنند و درعین‌حال تحت تأثیر فشار نیروهای اجتماعی هم قرار می‌گیرند و ناگزیرند که قرار بگیرند دولت‌ها دیگر نمی‌توانند یک‌طرفه عمل کنند گر چه در تحلیل نهایی برای قدرت اقتصادی کار می‌کنند اما دیگر یک‌طرفه نمی‌توانند. آزادی و کرامت انسانی و حقوق بشر در آنجا نهادینه‌شده است منتها به نظر من این شهر آرزوها و آمال نهایی نیست. باید از این دوره هم گذر کرد در همان نظام‌ها هزاران سخت‌گیری به‌صورت مجازات زندان و غیره وجود دارد که خود نشان‌گر اعمال قدرت دولت است. ولی نسبت به مجازات اعدام گذر کرده‌اند و مجازات دیگری را مطرح کرده‌اند. فلاسفه از قرن ۱۹ به بعد در مورد مؤثر بودن مجازات اعدام اعتراض داشتند و بعد به‌تدریج خود مسئله حقوق بشر مطرح شد که جان آدم زاد کرامت آدمی زاد است و به هیچ بهانه و به هیچ دلیلی چه جنگ، چه خیانت، چه قتل نفس و چه جرم‌های دیگر باشد نباید این جان را در معرض خطر قرارداد و درواقع بخش زیادی از بشریت پذیرفته است که مجازات اعدام آن‌قدر وحشیانه است که آگاهانه عمل وحشیانه انجام دادن توسط دستگاه و تشریفات قضایی و اجرایی رسمی است که باید کنار گذاشته بشود. طبیعی است که وقتی دستگاه ایدئولوژی و رسانه‌ها در خدمت قدرت هستند کار مردم دشوارتر می‌شود و این ناموزونی در جهان به چشم می‌خورد. شما در سرمایه‌داری‌های وابسته و ضعیف و پیرامونی می‌بینید که مجازات اعدام به‌عنوان ابزار اعمال قدرت حاکمیت هنوز پابرجا است اما مجازات اعدام در آن سرزمین‌ها جای خود را به مجازات دیگری داده است و سلطه گری سرمایه و قدرت اقتصادی از راه‌های دیگری اعمال می‌شود که به‌هرحال متضمن حقوق بشر بیشتری هم در آن سرزمین‌ها هست.

وقتی به این‌طرف می‌آیم دولت‌ها از مجازات اعدام به‌عنوان ابزاری برای ایجاد ارعاب استفاده می‌کنند و به‌کرات ثابت‌شده که چندان نتیجه‌بخش نیست از جهت کنترل جرائم. آنچه انجام می‌شود عمدتاً یادگار دوران کهن است که خدمت شما عرض کردم که روش‌های  انتقام‌جویی و روش‌های خون‌خواهی قبیله‌ای و روش‌های سلطه فرمان روایان قبیله‌ای است و آن را به‌عنوان تنها ابزاری می‌شناختند برای کنترل جامعه و این از آن دوره‌ها باقی‌مانده است و عمدتاً در جوامع خاورمیانه‌ای مایه‌های اصلی مجازات اعدام انتقام‌جویی است انتقام جویی قبیله‌ای و خون‌خواهی است که به‌هرحال در دو سه سال اخیر دستکم در جامعه ایران مبینید که با واکنش‌های جدی و مخالفت آمیز و تأسف و ناراحتی‌های مردم مواجه شده این به این دلیل نیست که این مجازات در حل مسائل جواب نداده است به خاطر این است که مردم ناراحت هستند و افکار عمومی ناراحت این هست که جان و کرامت انسانی دستخوش دست‌اندازی قرار بگیرد.

نه به اعدام:  آقای رئیس دانا شما به این مسئله اشاره کردید که اعدام برای ترساندن و ارعاب در جامعه است اما در مناطق مختلف ایران اغلب اعدام تحت عناوین مختلف صورت می‌گیرد. اتهامات زیادی در قانون اساسی کشور ایران شامل حکم اعدام می‌شوند. در حال حاضر بیشترین آمار اعدام قاچاقچیان مواد مخدر را در برمی‌گیرد؛ و در مناطق مختلف اعدام بر اساس اتهامات خاصی است و در بعضی از نقاط ایران بیشترین اتهام افراد اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام بوده یعنی درواقع این اتهام یک اتهام سیاسی است. آیا در مناطق مختلف ایران، جمهوری اسلامی از شیوه‌های خاصی برای ترساندن مردم استفاده می‌کند؟ دلیل این کار چه است؟

فریبرز رئیس داناالبته باید بگویم که در فضاهای متفاوت جغرافیایی، شدت عمل یا شیوع بهانه‌ها یا دلایل اعدام متفاوت است و مقداری ابتکار محلی وجود دارد البته استراتژی عمومی و دولتی فراگیر هم وجود دارد و آن‌هم با جرائمی چند برخورد تند مجازات اعدام به کار می‌گیرند. مواد مخدر، قتل نفس، تجاوز به عنف، اسیدپاشی که منجر به مرگ می‌شود و درواقع به خطر انداختن امنیت ملی یا تبلیغ علیه نظام یا اجتماع و تبانی مجازات اعدام نیستند با همه این اتهام‌ها خودم روبه‌رو بودم و هزینه‌هایش را پرداختم این‌ها مجازات اعدام نیست. در مورد فعالان سیاسی در مواردی مجازات اعدام را به کار می‌گیرند (البته لازم میدانم اعلام کنم که همه این‌ها ازنظر من نابجا و نادرست است) که آن را به مفسد فی‌الارض و محارب بودن و به معنای در خطر انداختن امنیت به معنای بمب‌گذاری و کمک به بمب‌گذاری و کمک به تروریستان منجر شده باشد. اما وقتی من با مجازات اعدام مخالف باشم باید با همه این‌ها مخالف باشم و مخالف هستم علاوه بر این برخی از مجازاتی که اعمال‌شده است وقتی ما کاوش می‌کنیم پرونده را بررسی می‌کنیم و با وکلا صحبت می‌کنیم و با متهمان صحبت می‌کنیم می‌بینیم که بسیاری از اتهام‌ها هدایت‌شده و پرونده‌سازی شده است که این اتهام از آن بیرون بیاید و به تأیید دادگاه و سلسله‌مراتب دادگاهی برسد که این فرد از میان برداشته شود. پشت سر این‌ها درواقع روش‌های دادگاهی و سلسله‌مراتب تشریفات دادگاهی نیست بلکه روش‌ها امنیتی و اطلاعاتی است. بعضی از چهره‌ها به این وادی کشیده می‌شوند که شما دست به عملی زده‌اید که ترور است و کشتار انسان‌ها بوده نتیجه‌اش این بوده یا شما همراهی کرده‌اید و بعد مجازات اعدام در مورد آن به کار می‌رود. در مورد قاچاق مواد مخدر هم همین است معلوم است که در استان سیستان و بلوچستان مثلاً در زاهدان برویم که شیرآباد را دارد یا در خاک سرابان در آنجا مجازات مواد مخدر یا مجازات همکاری با تروریست‌ها همکاری با گروهای محارب در آنجا متداول‌تر است. در خراسان در صفحات شرقی خراسان نه خراسان شمالی تا حدی خراسان رضوی و تا حد زیادی خراسان جنوبی در بخش‌های شرقی آن معلوم است که جرم خیز است و مواد مخدر ازآنجا می‌آید و درنتیجه روح و قضای حاکم بر آنجا کنترل این مواد است و تا حالا این کنترل‌شده یا نشده میگویم نشده است و حتی این آمارها دست من است. هرسال نگاه کنید مقدار کشفیات مواد مخدر نسبت به سال گذشته بیشتر شده است هیچ سندی و هیچ تحلیلی هم در دست نیست که بیشتر از ۱۰ درصد از کل حمل‌ونقل و ترافیک مواد مخدر کشف‌شده باشد درنهایت ۱۲ درصد و بعضاً ۱۵ درصد بنابراین رقم ۱۰-۱۲ درصد است و این رقم که سال‌به‌سال زیاد می‌شود معلوم می‌شود که ۱۰ برابر این رقم هم وارد بازار می‌شود آمارها و مشاهدات عینی در مورد معتادان به‌ویژه معتادان مواد سنتاتیک مانند شیشه و مواد جدید در حال افزایش است و این نشان‌دهنده این است که اتفاقاتی که می افتد کنترل اوضاع است کنترل خیلی چیزهای دیگر است و تأثیری بر روی مصرف مواد مخدر و به‌ویژه از سوی جوانان محروم  و بی‌نوای قربانی شده ما ندارد.

اما وقتی به کردستان می‌رویم دیگر جای پای مواد مخدر از بین می‌رود در آنجا مسئله پژاک، مسئله همکاری با گروهک‌های تروریستی آن‌طور که در ادبیات قضایی به کار می‌رود مطرح می‌شود. در تهران مجازات مربوط به تجاوز به عنف و آدم کشی زیاد است. بچه‌ها زیر ۱۸ سال که خشمگین‌اند و دیوانه شده‌اند و کنترل ندارند (جامعه نابسامان است و فرزندانش هم نابسامان می‌شوند) این‌ها که به شی‌ء برنده دست می‌زنند در زندان می‌مانند و تا ۱۸ سال آن‌ها تمام شود و مجازات برای اعدام اعمال شود مگر اینکه مسئله عفو توسط اولیای دم مطرح شود بنابراین شکل‌گیری منطقه‌ای بستگی به شکل‌گیری فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی در منطقه دارد اما روح عمومی حاکم بر این‌ها کنترل از طریق ارعاب و عبرت‌آموزی است.

نه به اعدام: در ایران به شیوه‌های گوناگونی مردم انزجار خود را نسبت به اعدام نشان داده‌اند؛ اما همان‌طور که میدانید اعدام درملأعام صورت می‌گیرد و مردم برای تماشای اعدام می‌روند. تبعات اعدام درملأعام چه است و آیا هدف خاصی پشت اعدام درملأعام است؟

فریبرز رئیس دانابله درملأعام از گذشته دور بحث بر این بوده که باعث عبرت سایرین می‌شود که باعث عبرت نمی‌شود. مردمی که در آنجا جمع می‌شود به نظر من عمده آن به دلیل کنجکاوی از این پدیده عجیب است یک مقداری هم به قول بچه‌های تهران قبح قضیه برای بعضی‌ها می‌ریزد. یعنی دیگر فکر نمی‌کنند رفتن و نگاه کردن تأیید جنایت در جنایت است قبحش ریخته است و کنجکاوی‌هایش را به این صورت جبران می‌کنند هرچند این کار من نیست و تخصص من نیست و اما می‌شود گفت عده‌ای ممکن است به بیماری‌های دچار باشند که از دیدن این صحنه‌های لذت ببرند اما نمی‌شود گفت تعدادشان زیاد است و نباید من در این زمینه وارد این بحث بشوم. اما این را خدمت شما بگویم که به‌طورکلی آن چیزی که به جامعه‌شناسی سیاسی مربوط است بیان خشم مردم است یعنی وقتی یک قاچاقچی شناخته‌شده را اعدام می‌کنند خیلی‌ها که به تماشای اعدام می‌آیند بچه‌هایشان قربانی مواد شدند و خیال می‌کنند به این طریق انتقام خون و زندگی بربادرفته و فنا شده و سیا شده بچه‌شان را دارند می‌گیرند عمده‌اش همین است. و نمی‌دانند که همه این دارد قبح مجازات اعدام را از بین می‌برد و اثر بعدی می‌گذارد و پیش خودشان فکر نمی‌کنند که از پارسال تا الآن ۳۰۰- ۴۰۰ نفر همین‌جا اعدام شدند پس چرا هنوز مواد میاد پس چرا بچه‌های هنوز به دام میافتند. اما این را هم خدمت شما بگویم که مقداری گرایش انتقام‌جویی در توده‌های مردم کم شده است به‌ویژه آن‌ها که سطحی از سواد دارند تحصیل‌کرده‌تر هستند آگاه‌تر هستند یا خانواده‌های کارگری که هشیارتر هستند این‌ها دیگر آن استقبال سابق را نمی‌کنند و برای اینکه این حقیقت را که خدمت شما عرض کردم دانسته شده که ما نباید از کشتن یک نفر لذت ببریم

نه به اعدام: در رابطه با حکم قصاص، مردم به‌خودی‌خود انتقام‌جو هستند یا نهادهای حکومتی این مورد را تشدید می‌کنند؟

فریبرز رئیس دانابه این معنایی که از سرشت مردم صحبت می‌شود مردم این سرشت را ندارند این باور من است سرشتی که در مردم وجود دارد سرشت انسانی است یعنی اجتماعی زیستن یعنی خشمگین شدن نسبت به محرومیت‌ها یعنی نیاز به آزادی سرشت‌های انسانی این‌ها هستند انسان امتداد طبیعت است منتها انسان امتداد اجتماعی شده طبیعت است اما سرشت‌هایی که بهش منتسب می‌کنند اصلاً وجود ندارد. سرشت انسان جنگجو است نه سرشت انسان عشق‌ورز است انسان تنها موجودی است که در میان همه انواع که عشق‌ورزی‌اش ویژه خاصی دارد تنها موجودی است که به مرگ می‌اندیشد تنها موجودی است که تاریخ دارد تنها موجودی است که برنامه‌ریزی می‌کند سرشت انسان از این نظر مطرح است. اما سرشت‌هایی که نسبت به انسان مطرح می‌کنند انسان‌ها همه جنگجو هستند انسان‌ها همه انتقام‌جو هستند یا انسان‌ها همه پاک و بی‌گناه‌اند آدم‌ها بر دودسته هستند یا ارباب هستند یا برده این برداشت‌های تنگ‌نظرانه و محدود بورژوازی است که سعی می‌کند بگوید سرشت ما سرمایه‌داران پیشرفته با سرشت کارگرها فرق می‌کند سرشت کارگرها اینه که عرق بخورند و پول‌هایشان را هدر بدهند اما ما سرمایه‌دار هستیم و زحمت کشیدیم  و پول‌هایمان را جمع کردیم و داریم استخدام می‌کنیم و تولید می‌کنیم و اشتغال ایجاد می‌کنیم و بقیه دارند با سرشت حسادت به ما نگاه می‌کنند نه این سطحی است انسان در این زمینه بعدازاینکه آن معنای سرشت که عرض کردم مطرح شد معنای کلام تاریخی انسان است . بعد انسان محصول جامعه‌اش است انسان در این محیط بار می‌آید چرا بچه‌های پایین‌شهر مبتلاتر می‌شوند؟ برای اینکه فقیرتر هستند برای اینکه تبعیض می‌بینند برای اینکه در دو قدمی آن‌ها مواد را مانند نقل‌ونبات می‌فروشند. بعد رنج می‌برند و بدبختی فقرا همیشه صدایش بلند است. اما اعیان و اشراف که آن بالا هستند، همه کارهایشان در خفاست و هر موادی که بخواهند استفاده کنند در درون خود، در خانواده خود به‌عنوان تفریحات ویژه مطرح می‌شود. آدم‌هایی که در محیط‌های متفاوت به دنیا می‌آیند فرق دارند. کسی که انواع کامپیوتر، انواع مربی‌های آموزشی، انواع مسافرت‌ها، کتاب‌ها و میهمانی‌های فامیلی و غیره در اختیارش است، شانس اینکه در تله سقوط کند کمتر است. این موضوع مشخص است ، جامعه‌ای که ۴۰% شهرنشینان آن زیرخط فقر مطلق هستند و در بافت‌های فرسوده ۳ تا ۳ و نیم میلیون نفر در ایران زندگی می‌کنند، خانه‌های ۵۰ متری در هم لولیده. در هر هکتار ۳۰۰ نفر،۵۰۰ نفر، ۸۰۰ نفر زندگی می‌کنند درحالی‌که در شمال هنوز این رقم ۴۰ یا ۵۰ نفر است، مشخص است که آن منطقه جرم خیز می‌شود و آن‌وقت آن روش انتقام‌جویی کور، چشمش را می‌بندد. همین‌طور اعدام می‌کند. البته معتادان را نه ولی سالیان سال ما باید برای معتادان به عنوان قربانی راه‌حلی پیدا می‌کردیم. بنا بود بفهمیم ریشه‌های درد آنان چیست؟ من تحقیق جدی مبتنی بر اقتصادسنجی کردم. دیدم ضریب همبستگی ۸۰% بین فقر و تبعیض و شمار جدید کسانی که به وادی اعتیاد وارد می‌شوند. ۸۰ رقم R معروف مثبت. ۰/۸. البته بالاتر از آن‌هم هست. بنابراین این سرشت مردم  که می‌گویند انتقام‌جویی را دوست دارند  انتقام‌جویی در ذات و سرشت به آن معنا نیست. احساس می‌کنند این‌گونه مسئله‌شان حل می‌شود. یک تروریست هم ممکن است همین‌طور فکر کند. فکر کند یک حاکم ظالم را اگر در پشت یک کوچه ترور کند ظلم از بین می‌رود. البته موقعی که در انقلاب مشروطه یک سری ترورهایی اتفاق می‌افتاد این مقوله از بحث من نیست. آن در یک جنگ بود ولی از آن بحث اگر بیرون بیاییم، البته شاید آن‌هم قابل دفاع نباشد. یک عده همین اشتباه را می‌کنند. فکر می‌کنند انتقام از یک جاهل، حاکم فاجر، زورگوی ظالم با کشتن از میان می‌رود اما یکی دیگر بر سرکار می‌آید. یا با ریاکاری و یا با ظلم وارد عمل می‌شود. بنابراین وقتی می‌گوییم مجازات اعدام، مجازات متوسل شدن به مجازات مرگ و این‌گونه برخوردهای وحشیانه است که ما داریم صحبت می‌کنیم. همین برخوردها است که خودش را یکجا در داعش نشان می‌دهد. یعنی تبدیل می‌شود به یک نیروی اجتماعی و اتفاقاً آن‌کسانی که این نیرو را شکل می‌دهند، جمع می‌کنند و ده سال بود مشغول جمع‌کردن نیرو بودند یا قدرت‌های منطقه‌ای هستند و یا قدرت سرمایه‌داری جهانی است که همه این بحث‌ها را هم می‌داند. بنابراین این مصیبت‌ها را بر سر مردم می‌اندازند.

نه به اعدام: مردم برای مبارزه و مقابله با اعدام در داخل ایران از چه راه و شیوه‌ای باید استفاده کنند؟

فریبرز رئیس داناراه‌حل‌های سطحی، نصیحت‌گویی، شیک و ترس‌خورده، راهی به‌جایی نمی‌برد. راه‌حل‌ها باید رادیکال باشد. منتهی من از کنش افراطی به‌هیچ‌وجه صحبت نکردم. نگرش باید رادیکال و ریشه‌ای باشد و به نظر من شخصیت‌ها و افرادی که شناخته‌شده‌تر هستند و فعال‌ترند می‌توانند عمل کنند، فعال‌تر هستند چه شناخته‌شده و چه شناخته‌نشده. این‌ها هم اگر وارد عمل می‌شوند کار انسان دوستانه و خیرخواهانه از طریق بحث‌های ساده باید کنار برود. باید به ریشه‌یابی و آگاهی رساندن کمک کند. وقتی این جریان‌ها رشد پیدا می‌کند، وجدان خاص خودش را می‌سازد، مثلاً وجدان زیست‌محیطی یعنی چی؟ وجدان زیست‌محیطی یعنی باور در درون افراد که به‌صورت اجتماعی جلوه و سرایت می‌کند نسبت به اینکه هر قبیله این‌که به محیط‌زیست آسیب می‌رساند این باید متوقف شود بر باور وجدانی درونی من که این وجدان اجتماعی هم می‌شود و بعد منعکس می‌شود. این می‌شود وجدان زیست‌محیطی. الآن وجدان زیست‌محیطی در خیال تعداد زیادی از مردم شکل‌گرفته است. اما بحث این است و باید بگوییم. اینکه چون وجدان زیست‌محیطی دارید و حالا شناخت رادیکال از مسائلی که محیط‌زیست شما را به خطر می‌اندازد و این در قدرت و ساخت اجتماعی و ساخت اقتصادی نهفته است نباید کنار رود به‌صرف اینکه من در جستجوی گسترش وجدان زیست‌محیطی هستم. همین‌طور هم در مورد مجازات اعدام است. وقتی وجدان مخالف با مجازات اعدام در شش ماه و یک سال اخیر که ما هم وارد عمل شدیم شکل‌گرفته و گسترده شده وظیفه ما نیست که آن را از طریق آموزه‌های سطحی ادامه دهیم. باید نشان دهیم که چرا جرم اتفاق می‌افتد نشان دهیم که جرم یعنی چه؟ مجرم معصوم داریم یا نداریم؟ باید نشان دهیم که داریم و باید نشان بدهیم که روابط اجتماعی از طریق دموکراتیزه شدن این جامعه و به‌ویژه این جامعه که استعداد دموکراتیزه شدن را دارد. از این طریق می‌توان جلوی جرم را گرفت.

نه به اعدام: آیا لغو اعدام در ایران به‌صورت گام‌به‌گام امکان‌پذیر است؟ کارزار لغو اعدام گام‌به‌گام چه اقداماتی جهت لغو حکم اعدام در دستور کار خود قرار داده است؟

فریبرز رئیس دانانه!  در کمپین کارزار لغو گام‌به‌گام مجازات اعدام بارها گفتم. آن گام‌به‌گام را من شخصاً قبول ندارم. اما با دوستانم همکاری کردم. من یک نفر بودم که قبول نداشتم. یک نفر در میان دوستانی که همه آمده بودند و از من خواسته بودند که وارد عمل شوم مخصوصاً مرد محترم و خیری مثل دکتر ملکی، من نمی‌توانستم یک‌نفره روی برگردانم و کنار بکشم. این دیدگاه‌های انتزاعی و خیال‌پردازانه، منزه طلبانه در کارزار جایی ندارد. ممکن است در میان کسانی که دور از صحنه هستند و در بحث‌های نظری درگیرند این‌ها لازم باشد اما اینجا نمی‌شود. بنابراین ما هم دل دادیم به این قضیه اما مسئله گام‌به‌گام هم باید قابل‌فهم باشد. می‌گوید در شرایطی که مردم روحیه انتقام‌جویی دارند و این سالیان سال این باور جاافتاده است، یک‌دفعه نمی‌توان این را برای مردم مطرح کرد. برای مردم رادیکال می‌شود و پشتیبانی سیمایی‌اش را از دست می‌دهد. ازنظر مردم ما می‌خواهیم کاری کنیم که سنگ روی سنگ بند نباشد اما به نظر من باید گام‌های تندتری برداریم اما این را هم خدمتتان بگویم همین چهار، پنج گام هم که بد نبوده و خوب بوده برداشتیم با هزاران مشکل و تهدید و گرفتاری روبه‌رو بودیم. مسئله این‌طور ساده نیست.

نه به اعدام: به شیوه‌های فرهنگی و مدنی باید با مبارزه علیه اعدام بر خواست یا این‌یک امر سیاسی است؟

فریبرز رئیس دانانه! شیوه‌های فرهنگی و مدنی هم لازم است. من آن‌ها را بخش جدایی از سیاست نمی‌دانم. سیاست مجموعه‌ای است که بخشی ازآن ‌رودررویی یا کار در دولت یا وابسته شدن به دولت و یا مقابله با آن است. بخش دیگر فرهنگ است ولی این فرهنگ،  اگر باشد خوب بله دیگر هیچ. اگر همه‌چیز را بخواهیم بی‌طرفانه انجام بدهیم مثلاً اگر بخواهیم انجمن دفاع از گنجشکان نوک کج تشکیل دهیم در همان اول باید درشت بنویسیم ما سیاسی نیستیم. ما جامعه‌ای هستیم که از سیاست بدمان می‌آید. اینجا هر کس حرف سیاسی بزند می‌اندازیمش بیرون. ما خودمان می‌گیریم و معرفی‌اش می‌کنیم. این‌که نشد کار. همه ما سیاسی هستیم. چه بنویسیم و چه ننویسیم. بخش فرهنگی یعنی چه وقتی می‌گوییم سیاسی نیست؟ این فرهنگ بخشی از آن رسانه‌ها هستند و رسانه‌ها در اختیار قدرت دولت و ایدئولوژی ویژه آن است. که غیر دموکراتیک عمل می‌کند. من باید با این فرهنگ رودررو شوم. سیاسی می‌شود اما سیاست به آن معنا که بروم جایگاه قدرت را به دست بگیرم همین معنا هم از سیاست نیز هست. مردم نمی‌شود این‌گونه فکر کنند. درست نیست در هر کار ضمنی و اجتماعی که آن بخش از نگرش سیاسی به معنای کسب قدرت سیاسی است معنی ندارد اما فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی فعالیت‌های سیاسی است. یک‌ذره که جلوتر برویم همین است. من چند بچه دارم. کودکان و جوانان ما بودند این‌ها افغان هستند و بچه این‌ها اجازه نداشتند بروند. مدرسه ندارند. مدرسه! و همین‌ها چاقوکش می‌شوند، همین‌ها مجرم می‌شوند. بعد هم اغراق نکنیم که همه مجرمان در ایران افغانی هستند. نسبت به مهاجرین در همه جای دنیا این‌ها هم حدشان طبیعی است خیلی از جنایت‌ها به‌وسیله خود ایرانی‌ها اتفاق می‌افتد به گردن آن‌ها. این بچه‌ها را اگر نجات دهیم خطر جرم‌زایی کمتر می‌شود اما اجازه یک مدرسه به آن‌ها داده نمی‌شود. وقتی من برای مدرسه درست کردن برای این‌ها پول بگیرم و این‌ها را از این محله به اون محله، از این دهکده به اون دهکده جمع کنم بعد معلم برایشان درست کنیم این می‌شود کار سیاسی برای اینکه دستگاه‌های امنیتی و دستگاه‌های قضایی در مقابل شما می‌ایستند می‌گویند شما دارید قانون مرا به هم می‌زنید. مخصوصاً چون تویی پس داری کار سیاسی می‌کنی پس ترتیبت را می‌دهیم. اصلاً این‌گونه نیست که بتوانیم جدایش کنیم. منتهی بعضی‌ها که می‌خواهند جدا کنند درواقع کار خود را راحتر می‌کنند.

نه به اعدام: در ایران مواردی از بخشش فرد محکوم‌به اعدام را شاهد بودیم برای ادامه این روند و همچنین افزایش این نوع از بخشش چه اقداماتی باید صورت بگیرد؟

فریبرز رئیس داناوقتی‌که ما آمدیم گروه‌هایی از هنرمندان، ورزشکاران وارد عمل شدند. خیلی خوب است. این کار آن‌هاست. من وظیفه خودم و کار خودم نمی‌بینم که بخواهم راه بیفتم در این خانه و آن خانه برای بخشش. ده، پانزده بار هم این کار را کردم و در مواردی هم موفق شدم ولی در مواردی هم متوجه شدم که سنگ جلوی پای ما می‌اندازند یعنی جلوتر می‌روند و به آن‌ها می‌گویند این‌ها بهایی هستند یا بلشویک هستند یا بی‌دین هستند و آمده‌اند اصل دین را کنار بزنند. قصاص را از بین ببرند. اگر این‌ها را راه بدهید ما زودتر فرزندتان را اعدام می‌کنیم. خیلی پیچیده است. همین‌طوری ساده نمی‌شود برخورد کرد درنتیجه ما کار اساسی‌تر می‌کنیم. یعنی لگام تلاشش برای لغو مجازات اعدام است. لغو مجازات اعدام اما اگر من نشسته‌ام اینجا و یکی بیاید بگوید فلانی بدو برویم یک خانواده‌ای هستند که اگر تو بری حرفت را گوش می‌دهند. مثلاً عموی همسایه‌شان یک آشنایی با تو داشته. شاگردت بوده یا معلمت بوده. خوب می‌روم حتی اگر مریض باشم، لنگ‌لنگان باشم و یا حتی خطرناک هم باشد بازهم می‌روم اما کار اصلی لگام همانی است که تعریف کرده. لغو مجازات اعدام. کوشش برای آن و این از طریق ایجاد وجدان اجتماعی که این وجدان می‌تواند بخشی از حاکمیت را هم بگیرد. چراکه نه؟ بخشی از این حاکمیت مردم هستند.

نه به اعدام: موفقیت‌های عمده‌ای که لگام داشته چه بوده است؟

فریبرز رئیس داناما در مواردی تأثیر گذاشتیم منتهی من الآن مسئول بخش آمارگیری نیستم. خانم نسرین ستوده بهتر می‌تواند. در مواردی یا خودمان یا دوستانمان یا هنرمندانی که به ما مرتبط بودند توانستند لغو مجازات اعدام را بگیرند. در مواردی هم غیرمستقیم بود. یعنی این وجدان چون راه افتاده است می‌روند و دوست دارند دم چوبه اعدام این کار را انجام دهند. البته این کار برای من کمی نگران‌کننده است. من الآن که زیر اعدامی دارم که خیلی زحمت‌کش بود. محیط بان بوده و در یک درگیری برخوردی شده و تیراندازی کرده و یک نفر کشته‌شده است در کهکیلویه در یاسوج  ما می‌رویم و می‌آییم. این عضو سازمان حفاظت محیط‌زیست بوده. من تا دم خانه هرکسی که بگویید رفتم. هر کاری که لازم بود گدایی کردم. خواهش کردم اما در این مورد موفق نشدم. آن خانواده مرحوم متوفی گفتند که ما این کار را نمی‌کنیم و گفتند اگر بکنیم جلوی چوبه دار می‌خواهیم. حالا من نمی‌دانم. این برای من شک است. این خواب را از من گرفته. یک نفر و دو نفر و سه نفر درست نیست که در این زمینه کار کنیم و مستهلک می‌شویم. اما یک جریان اجتماعی هم راه افتاده است. یک‌دفعه می‌بینیم که دریکی از شهرهای شمال یک گروه راه افتادند و رفتند جلوی خانه اولیای دم کارهایی کرند، حرکاتی ابتکاری زیبا و انسان دوستانه. که می‌گوید انسانیت مرده؟ انسانیت را در زندان کرده‌اند. نمرده. این کارها هم دارد صورت می‌گیرد. وقتی موج راه می‌افتد. این‌گونه نیست که همه را به خودمان نسبت بدهیم. این دیگر خودخواهی و خودنمایی سازمانی است ولی اثر گذاشتیم. اما اگر فکر می‌کنید من باوجدان راحت می‌خوابم نه! چنین نیست. هرگز چنین نیست. مدت‌هاست که نمی‌توانم بخوابم.

نه به اعدام: برای برچیدن اعدام از قوانین اساسی ایران و دیگر کشورهایی که هنوز اعدام را در قوانین اساسی خوددارند چه اقداماتی باید انجام شود؟

فریبرز رئیس دانابه نظر من گسترش آگاهی و وجدان اجتماعی خوب است. باید همین‌طور گسترش پیدا کند. در اولین تحول اجتماعی  اولین تحول که سیاسی هم نباشد یک تحول اجتماعی عمیق هم باشد اولین تغییرات اجتماعی و تغییرات قانون اساسی که به وجود می‌آید به نظر من یک‌دفعه فرصت پیدا می‌شود و مجازات اعدام لغو می‌شود. وقتی زمینه‌اش این‌قدر وجود دارد و آن‌قدر به‌عنوان خواست اجتماعی مطرح است؛ اما این منتظر تصادف است. به‌جز این و به‌جز آگاهی رساندن به‌جز مداومت درواقع ما باید با همه وجدان سیاسی جامعه کار بکنیم که بپردازند به اینکه مایه‌های اصلی ایجاد جرم در مناسبات ظالمانه‌ای است که در جامعه وجود دارد اما اگر فکر می‌کنید که راه‌حلی وجود دارد که ما باید از یک مسیر یا یک خیابان‌بندی معینی برویم. یا باید یک کمپینی راه بیندازیم که به تظاهراتی خیابانی منجر شود. این خیلی دشوار است. چنین اجازه‌ای به کسی داده نمی‌شود؛ اما گمان می‌کنم آن وجدان سازی راه را باز می‌کند. چون پیدا شدن شکاف نه اینکه من همه امیدم این باشد که من بخوابم آن شکاف باز شود ولی شکاف‌هایی باز می‌شود.*

 

 

 

یک نظر بگذارید