داستان جزوه ای به نام رفیق صفایی فراهانی

میهن جزنی: توضیح و تصحیح، در رابطه با یک ادعای نادرست

 

  • اخبار روز: www.akhbar-rooz.com

چهارشنبه  ۱۷ ارديبهشت ۱٣۹٣ –  ۷ می ۲۰۱۴

 

چندی پیش در مصاحبه کارآنلاین، با‌‌ دوست گرامی آقای بهزاد کریمی که بمناسبت سی و نهمین سال کشتار جزنی و یارانش انجام گرفت، پنج سئوال از طرف مصاحبه کننده مطرح شده بود و جوابها زیر تیتر: «بیژن جزنی در خود بودنش رهبر بود» یک به یک آمده بود. ایشان در پاسخ به سئوال اول مطلبی را ذکر کرده اند که فاقد صحت تاریخی و ناموثق بود. به این جهت خود را موظف دانستم که در ذکر وقایعی از این دست که در برهه ای خاص در جریان جنبش فدائی رخ داده بود، به مسئولیت فردی خود عمل کنم:

سئوال اول – «شما چه جایگاهی برای بیژن جزنی در جنبش فدائی قائل هستید؟ به عنوان نظریه پرداز یا پراتیسین و یا هر دو؟ تاثیر او در جنبش فدائی را چگونه ارزیابی می کنید؟»

پاسخ: ایشان بعد از شرح مبسوطی در مورد جایگاه رهبری، به شرح شخصیتی جامع می پردازد و می گوید:

«او در آبان ماه ۱٣۴۹ دست نوشته اشتهار یافته به اثری از صفایی فراهانی تحت عنوان “آنچه که یک انقلابی باید بداند” را، از زندان به بیرون فرستاد تا که در اختیار گروه قرار بگیرد. بر اساس دانسته‌های من، این جزوه مسیر دست به دست گردیدن بیژن- میهن- فرخ نگهدار- حمید اشرف را طی کرده بود. اقدامی از ایندست، استعداد، توانایی، احساس مسئولیت، جسارت و فداکاری، خلاقیت و جوشان بودن را می خواست که او همه اینها را یکجا در خود داشت.» پایان نقل قول

در اینجاست که وظیفه خود میدانم، این اطلاع نادرست با مصاحبه کننده کار آنلاین را تصحیح نمایم و لذا به اصل مطلب می پردازم:

بیژن هنگامی که در زندان قم بود (۴٨-۴۹) قبل از عملیات سیاهکل و انتقالش از زندان قم به زندان اوین و عشرت آباد در تهران، در یکی از روزهای ملاقات، که پست استوار کرمی بود (انسان مهربان و شرافتمندی که نسبت به بیژن احترام و سمپاتی داشت و ما را در ملاقات هایمان تنها می گذاشت)، جزوه ای را به من داد و گفت: این جزوه را که نامش «آنچه باید یک انقلابی بداند» است بنام علی اکبر صفائی فراهانی با امضاء ع – ص نوشته‌ام، که تو باید آنرا به منوچهر کلانتری (که در اروپا بود) برسانی و وقتی پرسیدم چرا بنام خودت نباشد گفت: صفائی بعد از رفتن به فلسطین تعلیمات نظامی را به عالیترین شکل کسب کرده و حتی به درجه فرماندهی رسیده و الان از اتوریته و احترام خوبی برخوردار است و حالا لازم است که از نظر تئوری هم صاحب اتوریته شود، خصوصأ که این مباحث قبلأ در جمع ما مطرح شده و در حقیقت منویات خود او نیز می باشد و من فقط انرا فرموله کرده ام.

این جزوه را من در اسرع وقت جاسازی کرده و توسط مسافری مطمئن برای منوچهر کلانتری به لندن فرستادم. بطوریکه در ۱۵ اسفند ۱٣۵۰ برای اولین بار در نشریه ۱۹ بهمن به چاپ رسید و بعدها تجدید چاپ هم شد.

نشریه نوزده بهمن، در مقدمه ای بر چاپ دوم می نویسد: «رساله آنچه باید یک انقلابی بداند» اثر رفیق شهید علی اکبر صفائی فراهانی، برای سومین بار است که به چاپ می رسد. اولین بار در اسفند ۱٣۵۰ توسط ما‌ به چاپ رسید، چندی بعد یکی از اتحادیه های دانشجوئی در آلمان آنرا تجدید چاپ کرد‌. اینک به علت نایاب بودن این رسا‌له و تقاضای بسیار آنرا تجدید چاپ می نمائیم.»

ضمنأ توجه خوانندگان را در این زمینه به «بیوگرافی بیژن جزنی توسط همسرش »، که در کتاب «جنگی درباره زندگی و آثار بیژن جزنی» که در سال ۱۹۹٨ توسط انتشارات خاوران در پاریس به چاپ رسید، جلب می کنم: در بخش مربوط به چگونگی خارج کردن آثار بیژن از زندان قم که از صفحه ۶۵ شروع می شود، نحوه بیرون آوردن آثار او اعم از نقاشی، مقاله یا جزوه و کتاب را بطور کامل شرح داده‌ام و در صفحه ۶۷ نیز چگونگی بیرون آوردن «آنچه باید یک انقلابی بداند» از زندان قم را شرح داده ام.

و اما دلیل دیگرم مبنی بر این که به هیچوجه این جزوه را توسط مادر آقای فرخ نگهدار برای او نفرستاده‌ام (آقای نگهدار، در شرح چگونگی بدست آوردن این جزوه گفته است، هنگامی که در آبان ۱٣۴۹ از زندان آزاد شده و مادران برای دیدار او به منزلشان می رفته‌اند، میهن جزنی هم رفته و چون فرخ در آن لحظه آنجا نبوده جزوه را بدست خانم نگهدار یعنی مادر ایشان داده تا به او بدهد) این است که هنگامی که آقای نگهدار از زندان قزوین در آبانماه ۱٣۴۹ آزاد شد، بلافاصله مادرش برای من توسط خانم رشیدی (مادر قاسم رشیدی از هم پرونده ای های بیژن که به سه سال محکوم شده بود) پیغام می دهد که به میهن بگوئید، برای دیدن فرخ به منزل ما نیاید، زیرا که ساواک روی آقای جزنی و میهن خیلی حساس است و ما نمی خواهیم حساسیت ساواک برانگیخته شده و برای فرخ دردسر ایجاد شود. من نیز که طی سال هائی که باتفاق سایر خانواده‌های هم پرونده به مراجع مختلف مثل ساواک، دادرسی‌ ا‌رتش، شهربانی و… رجوع می کردیم، با روحیات خانم نگهدار آشنائی کامل داشتم، پس از شنیدن این پیغام از رفتن به منزل آنها خودداری کرده و با تمام علاقه‌ای که به دیدار فرخ داشتم، پا به منزل آنها نگذاشتم. حال چگونه ممکن است که به آنجا رفته و در غیاب فرخ، جزوه را بدست مادرش داده باشم، یعنی که حتی در حال حاضر که چندی نیست از زندان آزاد شده ارتباطش را با بیژن حفظ کرده آنهم با واسطه میهن، همسرش!!

در خاتمه امیدوارم ما بازماندگان آن دهه‌های سخت در بیان خاطرات و نقل وقایع گذشته، حساسیت لازم را به خرج داده، دچار احساسات یا توهم یا تخیل نشده و با وسواس کامل حتی المقدور رویدادها را با دیگرانی که در آن موقع، به نحوی دست اندر کار بوده اند چک کرده و نگذاریم غبار زمان، خاطرات ما را پوشانده و یا مخدوش نماید.

 

با احترام

میهن جزنی

۷ ماه مه ۲۰۱۴ – پاریس

 

info@degarguny.com

 

یک نظر بگذارید