خوانش سریانی-آرامی قرآن؛ کشف بهشتی بی‌حور و غلمان

دیدگاه – دویچه وله

کریستف لوکزنبرگ در این اثر با تکیه بر زبان سریانی-آرامی کوشیده است ثابت کند که متن عربی قرآن ترجمه‌ای است مخدوش از زبان سریانی- آرامی.

انتشار بعضی از آثار را می‌توان حادثه‌ای تاریخی محسوب داشت.برای نمونه انتشار «منشاء انواع» داروین در ۱۸۵۹ میلادی شک در اصالت «کتاب مقدس» را نیز به همراه داشت. داروین بر حیات طولانی و تکامل انسان نظر داشت، کتاب مقدس اما خلقت او را به دست خدا در یک هفته اعلام می‌داشت.

با گسترش علم در قرن نوزدهم نگاه انسان بر پدیده‌های هستی نیز، از جمله دین و آفرینش انسان، فراتر رفت. باستان‌شناسان در این راستا نقش بزرگی داشتند. در سال ۱۹۰۲ فردریک دیلتز، باستان‌شناس آلمانی که «آشورشناسی» برجسته بود، ادعا نمود که «کتاب مقدس» کهن‌ترین کتاب نیست و پیش از آن اقوامی دیگر کتاب‌‌های مقدسی داشته‌اند که محتوای آنها شباهتی به کتاب مقدس مسیحیان دارد. این تز موجب شک در اقتدار و قداست انجیل شد. علمای الهیات بر او خشم گرفتند و مجازات او را از امپراتور طلب کردند. پاسخ دیلنز روشن بود؛ چرا باید هر نظری را بی هیچ دلیلی پذیرفت؟ پاسخ امپراتور ویلهلم نیز روشن و زیرکانه بود؛ راه دین از راه علم جداست. دین با قلب انسان‌ها کار دارد نه با عقل.

نظرات دیلنز را همکاران او در دیگر کشور‌های اروپا پی گرفتند. در ۱۹۱۶ جی. آ. بارتون، باستان‌شناس انگلیسی کتابی با عنوان «باستان‌شناسی کتاب مقدس» منتشر کرد. انتشار این کتاب حادثه‌ای بزرگ بود؛ نه تنها در باستان‌شناسی، در دین‌شناسی نیز. با استناد بر این اثر، بنیاد تفکر مسیحی و یهودیت را می‌بایست در آن سوی جهان، در میان مردم میانرودان یافت. آیین‌ها و اسطوره‌های مشترک حکایت از بنیادی واحد دارند.

جرج فریزر، مردم‌شناس انگلیسی، در کتاب ارزشمند خویش، شاخه زرین، بر این باور است که میان آیین‌ها و اسطوره‌ها رابط‌های وجود دارد. بسیاری از آیین‌های ادیان ابراهیمی بنیان در اسطوره‌های منطقه میانرودان دارند.

در این روند است که نقد دین در غرب آغاز می‌شود و راه را بر شک علمی در پدیده‌های هستی بازمی‌گشاید. در شرق اما سنت مذهبی راه را بر هرگونه انتقاد می‌بندد تا قداست کلام خدا همچنان شک‌ناپذیر بماند. در ازلی و ابدی بودن احکام الهی است که راه تحقیق در داده‌های دینی بسته می‌شود. نتیجه آنکه فکری نیندیشیده و نسنجیده هزاران سال همچنان در قاموس احکامی الهی بر هستی جامعه حاکم است و نسل به نسل منتقل می‌شود.

قرآن برای مسلمان کلام خداست که از سوی خدا توسط جبرئیل بر محمد نازل شده است. هر مسلمانی که بر این حکم شک روا دارد، مرتد است و باید کشته شود. شاید به همین علت باشد که در کشور‌های اسلامی تا کنون هیچ پژوهشی که رنگ و بوی دانش و علم داشته باشد و بر شک استوار باشد، منتشر نشده است.

شناخت «من» ایرانی از تاریخ اسلامی خویش محدود است. ما سال‌ها با این جزم‌ها زندگی کرد‌ه‌ایم، آنها را در خود نهادینه کرد‌ه‌ایم، به آنسان که به شکلی از فرهنگ و رفتار و کردار در ما زندگی می‌کنند. برای ما شاید مشکل باشد که بپذیریم قرآن می‌تواند «کلام الهی» و «کتاب مقدس» نباشد. اگر بتوانیم از «جزم»ها خود را رها کنیم، می‌توانیم تأثیر فرهنگ منطقه میانرودان را در قرآن بیابیم و همسان بودن آن را با انجیل دریابیم.

یان آسمن، مصرشناس مشهور آلمان، در کتاب «یکتاپرستی و زبان خشونت» معتقد است که دو نوع یکتاپرستی در تاریخ وجود دارد. در نوع نخست آن «همه خدایان یکی هستند. در نوع دوم «هیچ خدایی جز خدای ما» وجود ندارد. مردم مصر قدیم، بابلی‌ها، یونانی‌ها، هندی‌ها و رومی‌ها خدایانی از نوع نخست داشتند. نوع دوم در ۱۳۵۰ سال پیش از میلاد در مصر بنیان گرفت و به یکتاپرستی انجامید که پیروان ادیان ابراهیمی را شامل است. یکتاپرستان با گسست از گذشته به زبان خشونت می‌کوشند خدای خویش را سرور جهان گردانند. آسمن از این پدیده نتیجه می‌گیرد که یکتاپرستی با رویکرد به خشونت، گناه و نفرت را شرعی می‌کند تا با «قدرت سیاسی در رابطه قرار گیرد نه حقیقت.»

در همین راستا؛ در سال ۲۰۰۰ کتابی در عرصه قرآن‌شناسی با عنوان «خوانش سریانی-آرامی قران» در آلمان منتشر شد که انتشار آن حادثه ای بزرگ بود در این عرصه. کریستف لوکزنبرگ نام نویسنده این اثر است. «خوانش سریانی – آرامی قرآن» پس از انتشار بسیار سریع بخشی ‌هایی از آن به زبان‌‌های دیگر ترجمه شد، خود کتاب نیز به زبان انگلیسی ترجمه شد. در استقبال از این اثر «لوموند» در فرانسه و «نیویورک تایمز» در آمریکا از ارزش و جایگاه آن نوشتند. در جهان اسلام استقبالی از آن نشد و تنها یک نشریه اسلامی در لبنان بخش‌هایی از آن را ترجمه کرد. این نیز جالب است که دانسته شود در ایران، بی آن‌که کتاب منتشر شود، مفصل‌ترین نقد بر این کتاب نوشته شده است: («گزارش، نقد و بررسی آراء کریستف لوکزنبرگ در کتاب قرائت آرامی-سریانی قرآن» از دکتر محمد علی همتی و دکتر محمد کاظم شاکر ۱۳۹۵/ ۲۰۱۶)

کریستف لوکزنبرگ اما نام مستعار نویسنده است. می‌گوید که دوستان عربش به وی توصیه کرده‌اند تا این اثر را با نام واقعی خویش منتشر نکند. او اسلام‌شناسی است که زبان‌شناس نیز می‌باشد. به زبان‌های باستانی و جدید سامی تسلط دارد و سال‌ها در این عرصه، به ویژه زبان آرامی، تحقیق کرده است. لوکزنبورگ در همین رابطه به درک تاز‌ه‌ای از قرآن دست یافته است.

لوکزنبرگ در این اثر کوشیده است تا ثابت کند عرب‌ها در ترجمه قرآن از زبان آرامی به عربی دچار اشتباه‌های فاحشی شده‌اند که این اشتباه‌ها در فهم قرآن موجب کژفهمی‌ها شده است. مبنای پژوهش‌‌های لوکزنبرگ این است که: از آنجا که قرآن در آغاز بدون نقطه‌گذاری بوده به هنگام نقطه‌گذاری بسیاری از واژه‌‌های سریانی-آرامی که در قرآن بودند نادرست نقطه‌گذاری شدند و به همین دلیل نیز معانی واژه‌ها، اصطلاحات و به ویژه فنواژه‌‌های دینی تغییر کرده است.

لوکزمبرگ قصد جدل با مسلمانان ندارد. او معتقد است که قرآن در راستای سنت مسیحیت بنیان گرفته است، سخنی که بسیاری از مسلمانان آن را می‌پذیرند. او در این راستا می‌کوشد واژگان قرآن را معنا کند و نادرستی ترجمه و کاربرد آن‌ها را در قرآن بازنماید. عنوان کتاب نیز بر این نکته تأکید دارد؛ «خوانش سریانی – آرامی قرآن؛ جستاری در رازگشایی زبان قرآن». او بی آنکه بخواهد، با انگشت گذاشتن بر همین اشتباه‌ها کاخ‌های آرزوی مسلمانان را درهم می‌ریزد، و در این راستا در برابر اسلام سیاسی، به جنگ با آن برمی‌خیزد. آیا این خود کافی نیست تا بداند که خطر کرده است؟ و دوستان عرب وی به درستی از او خواسته‌اند تا نامی دیگر در انتشار این کتاب برای خویش برگزیند. کتاب او اندکی پس از انتشار کتاب «آیه‌های شیطانی» اثر سلمان رشدی در سال ۲۰۰۰ انتشار یافت. شورش مسلمانان علیه سلمان رشدی خود می‌توانست برای برگزیدن نامی مستعار کافی باشد. با این همه این کتاب را انتشارات کوچکی در برلین (کتاب‌های عربی) منتشر کرد. اگرچه این انتشاراتی خود اندکی بعد ورشکست شد و از ادامه کار بازماند، ولی «انتشارات شیلر» کار او را ادامه داد.

در آغاز قرن بیستم پژوهشگرانی در جهان غرب همچون مارتین هارتمن و کارل فولر حدس می‌زدند که قرآن باید بنیانی مسیحی داشته باشد. کارل ‌هاینتس اولیگ بعدها بر اساس تز‌های آنان ادعا کرد که قرآن را شباهتی بی‌مانند با انجیل است. به نظر او حداقل بخش‌‌هایی از قرآن بنیان‌‌های انجیلی دارد. لوکزنبرگ به این حدس‌ها واقعیت بخشید. به نظر لوکزنبرگ تمامی قرآن خاستگاه مسیحی دارد. او با بررسی بسیاری از سوره‌های قرآن این امر را ثابت کرده است. به نظر لوکزنبرگ از ۶۰۰۰ آیه قران تقریباً یک چهارم آن بنیان در زبان آرامی دارد  و به انجیل بازمی‌گردد و این خود باعث شده تا مسلمانان به تفسیری نادرست از آن دست یابند.

محمد در واقع جهان عرب را به نام اسلام به زیر چتر مسیحیت کشاند. او آموزه‌های یهودی و مسیحی را به نام اسلام وارد جهان عرب نمود. قرآن عکس‌برگردان و اندکی تغییریافته انجیل است که می‌توان نام تفکر رومی بیزانسی آن زمان بر آن نهاد. اسلام سیاسی بعدها قرآن را به نفع خویش به کار گرفت تا بتواند به این وسیله بر مردم مسلمان حاکم گردد و در جنگ‌ها از آن بهره برد. اسلام در چنین موقعیتی از دین به ایدئولوژی تبدیل شد تا یک ناسیونالیسم زبانی را در میان اعراب نمایندگی کند.

لوکزنبرگ تأکید دارد که زبان سریانی آرامی در این زمان در شرق گسترش داشت و زبان عربی هنوز به کمال دست نیافته بود. سال‌ها باید می‌گذشت تا زبان عربی به این شکل گسترش یابد. زبان عربی تحت تأثیر زبان سریانی آرامی، بسیاری از واژگان آن زبان را در خویش نهادینه کرد. واژه عربی «قرآن» خود سریانی است. همچنین نام‌‌هایی چون مکه و مدینه.

یکی از بزرگ‌ترین کشف‌های لوکزنبرگ به بهشت و حوریان بهشتی بازمی‌گردد. او استدلال می‌کند که در نسخه آرامی قرآن «حور» نه آن دخترکان باکر‌ه‌ای هستند که مردان مسلمان در فانتزی‌های خویش در آرزوی به آغوش کشیدن آنها در بهشت خدا هستند، بلکه به معنای «دانه‌های انگور سفید» هستند. در یک اشتباه زبانی حور که می‌بایست سفید ترجمه شود و در کنار «عین» (درخشان) بنشیند تا دانه‌‌های بزرگ انگور سفید درخشان گردد، به حوری، دختر باکره و دست نخورده و بزرگ‌چشم، ترجمه شده است. انگور که حوری بشود، طبیعی است که همسر و باکره و زیبا و دیگر صفات نیز بدان اضافه شود. در باغ‌های بهشت که قرار است تمامی میوه‌ها و نوشیدنی‌ها و خوردنی‌ها در اختیار مومن قرار گیرد تا او در کنار همسری که بعدها به او خواهد پیوست، خوش باشد، یکی از این میوه‌ها که انگور باشد، به اشتباه حوری ترجمه می‌شود تا کاخ آرزو‌های مردان مسلمان را اعتبار بخشد. حور و قلمان در ناهمخوانی بین قرآن و کتاب مقدس در واقع بنیان در آرزو‌های مردان دارد که فانتزی‌های خویش را در ناآگاهی پر و بال داده‌اند.

بر اساس قرآن؛ حوری‌ها نه انسان هستند و نه جن. زیبارویانی هستند باکره و دست‌نخورده که وقتی مومن وارد بهشت می‌شود، به استقبال او می‌روند. در اختیار هر مومنی به ازای کار‌های خیر و روزه‌‌هایی که گرفته، عده زیادی حوری گذاشته می‌شود تا  با آن‌ها خوش باشد. «ما آن‌ها [حوری‌ها] را آفرینشی نوین بخشیدیم و همه را دوشیزه قرار دادیم، زنانی که تنها به همسرانشان عشق می‌ورزند و خوش‌زبان و فصیح و همسن و سالند.» (قرآن سوره ۳۴ تا ۳۷ از آیه ۵۶) این سخن در واقع باید چنین باشد؛ «شاخ و برگ‌های [درختان تاک] بالا رفته، گذاشتیم آنها بسیار رشد کنند. آنها را بزرگ رویاندیم.» (ص ۲۸۳ کتاب) دوشیزه و باکره بودن در واقع باید انگور نوبری باشد که حوری باکره ترجمه شده است.

و چنین است اصطلاح «پسران همیشه جوان» در بهشت که چون مرواریدی بر گرد مومنان می‌گردند تا آرزو‌هایشان را برآورده کنند. این پسران نیز در واقع باید «تاک» (درخت انگور) باشند که در ترجمه به پسران جوان تبدیل شده‌اند. «و جوانانی جاودان (در شکوه و طراوت) پیوسته گرداگرد آنان می‌گردند با ابریق‌ها و کوزه‌ها و جام‌هایی از نهر‌های جاری بهشتی (و شراب طهور)، اما شرابی که از آن درد سر نمی‌گیرند و نه مست می‌شوند.» (قرآن سوره‌های ۱۷ تا ۱۹، آیه ۵۶) که در واقع می‌بایست چنین ترجمه می‌شد؛ «افشره تگری [انگور] در میان آن‌ها [بهشتی‌ها] گردانده می‌شود در ابریق‌ها و کوزه‌ها و در جامی از چشمه ای که آنها نه از آن سردرد می‌گیرند و نه سست می‌شوند.» (ص ۲۹۵کتاب)

به نظر لوکزنبرگ زبان دینی آن زمان که زبان سریانی باشد، زبان رابطه‌ها (زبان ارتباط همگانی) (franca lingua)  نیز بود. در این زمان به زبان عربی هنوز اثری مکتوب وجود نداشت. انگشت‌شمار آثاری هم که می‌توان بدان اشاره نمود با خط سریانی نوشته شده‌اند. در واقع در زمان شکل‌گیری قرآن زبان غالب، سریانی-آرامی بود، و هر آنکس که می‌خواست چیزی بنویسد مجبور بود از زبان سریانی استفاده کند. همین خود باعث شده تا زبان سریانی بخش اعظم قرآن را که نخستین اثر مکتوب در زبان عربی است، و پیش از آن در زبان عربی هیچ کتابی نوشته نشده بود، شامل گردد. این فرضیه در واقع خط بطلان بر این روایت می‌کشد که می‌گویند قرآن را عثمانبن عفان بین ۶۴۴ تا ۶۵۶ میلادی مکتوب کرد. چنین سندی نیز وجود ندارد. و هم‌چنین این موضوع که قرآن طی ۲۳ سال از طریق جبرئیل بر پیامبر نازل شد.

آیا با خوانش این اثر ما به درک جدیدی از قرآن‌شناسی خواهیم رسید؟ بی‌نیاز، مترجم این اثر به فارسی، بر این نظر است که؛ «اگر زبان قرآن آمیز‌ه‌ای از سریانی-عربی باشد و نه عربی ناب آنگاه موضوع پیامبر عرب هم تا اندازه زیادی زیر علامت پرسش می‌رود. لوکزنبرگ البته در کتابش به این موضوع نمی‌پردازد و حتی از این نقطه حرکت می‌کند که پیامبری به نام محمد نیز وجود داشته است ولی هر خوانند‌های بلافاصله متوجه می‌شود که «حتی اگر هم پیامبری به نام محمد وجود می‌داشته اصلاً ربطی به پیامبری که سیره‌‌های نبوی و روایات اسلامی شرحش دادند ندارد.»

 

خوانش سریانی- آرامی قرآن از انتشارات فروغ

تا کنون با گذشت بیست سال از انتشار این اثر و برغم استقبال بی‌سابقه از آن، در جهان اسلام بازتاب آن دیده نمی‌شود. آیا با پذیرش تز‌های لوکزنبرگ می‌توان انتظار رفرم در اسلام را داشت؟ به نظر بی‌نیاز «پذیرش تز‌های لوکزنبرگ می‌تواند تحولی بزرگ در اسلام‌پژوهی و قرآن‌پژوهی بوجود بیاورد. و نه تنها در این مورد! زیرا از یک رو به خواننده می‌فهماند که هیچ دینی خلق‌الساعه نیست و هر پدید‌ه ای ادامه کم و بیش سنت گذشته است. اگر مسلمانان درک کنند که اسلام در آغازش فقط یک شاخه معین از مسیحیت بود آنگاه آن شکاف بزرگی که به دلایل سیاسی میان اسلام و مسیحیت گذاشته شد پر خواهد شد و می‌تواند تأثیرات بسیار بزرگی روی گفتگو‌های میان‌ادیانی بگذارد. اگر ما دوباره به ریشه‌‌های اسلام برگردیم یعنی بدانیم که ریشه اسلام در عهدین (انجیل عهد عتیق و جدید) قرار دارد پیامد آن یکی از بزرگترین اصلاحات برای اسلام خواهد بود و می‌تواند بسیاری از پیشداوری‌ها را از میان بردارد.»

با پذیرش پژوهش‌های روشنگرانه ای چون تز‌های لوکزنبرگ مسلمانان مومن چه به دست می‌آورند و چه از دست خواهند داد؟ در این شکی نیست که این گونه از روشنگری‌ها نه علیه مومنان، بلکه به نفع آنان است تا دانایی خویش را بالاتر برند و به ارزش‌های واقعی زندگی پی ببرند. جهان مردان مسلمان نیز به حتم رنگی دیگر به خود خواهد گرفت، اگر بدانند که در «آخرت» هیچ خبری از حور و غلمان نیست. برای آنانی که قرآن را علیه زنان می‌دانند نیز، شکل ضد زن بودن متن قرآن اندکی کمرنگ‌تر خواهد شد. مهمتر از همه اما درک این موضوع است که؛ تا کنون «متن قرآن از لحاظ زبان‌شناسی و همچنین معیار‌های درون‌مایه‌ای بسیار کژ خوانده و کژ فهمیده شده است، موردی که کسی اینچنین تصورش را نمی‌کرد. آنگاه به ناچار یک خوانش جدید از قرآن به دست می‌آید. الزامات این خوانش جدید از یافته‌‌های پژوهش حاضر به دست می‌آید.» نویسنده خود معتقد است که در این اثر «تنها برخی از ناروشنی‌‌های قرآن را روشن کرده» است. می‌توان با او همنظر شد که «برای نامسلمانان قرآن یک میراث فرهنگی بشری است و همین مبنای علاقه آنان برای بررسی این کتاب است تا در این رهگذر این بنای ادبی را از منظر فرهنگی، تاریخی- دینی و همچنین زبان‌شناختی مورد پژوهش قرار بدهند. »

در پایان ذکر این نکته لازم است که برگردان فارسی این کتاب با توجه به زبانهای باستانی که نویسنده در آن به کار گرفته، کاری دشوار و توان‌فرساست. مترجم به خوبی از پسِ این مهم برآمده و با به انجام رساندن آن، منبعی ارزشمند را در اختیار اسلام‌شناسان ایرانی قرار داده است.

گذشته از آن؛ برای نخستین بار کتابی به فارسی ترجمه شده که مترجم در آن، به سان فرهنگ غرب، نام خود را بر روی جلد ننوشته است. او آگاهانه ترجیح داده تا نامش داخل کتاب، بر شناسنامه آن نوشته شود. به این امید که این رفتار آغازی باشد و نمونه‌ای برای مترجم‌‌هایی که نام خویش را حتی بزرگتر از نام نویسنده بر جلد کتاب نقش می‌زنند.

«خوانش سریانی- آرامی قرآن» در ۳۲۵ صفحه با ترجمه ب. بی‌نیاز (داریوش) از سوی انتشارات فروغ در کلن منتشر شده است.

مطالب منتشر شده در صفحه “دیدگاه” الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

 

یک نظر بگذارید